شكسپير : اگر تمام شب براي از دست دادن خورشيد گريه كني ، لذت ديدن ستاره ها را هم از دست خواهي داد . فرانسيس كافكا : قلب خانه‌اي است با دو اتاق خواب ، در يكي رنج و در ديگري شادي زندگي مي‌كند . نبايد زياد بلند خنديد چون ممكن است رنج در اتاق ديگر بيدار شود . گابريل گارسي ماركز : امروز همان فردايي است كه ديروز انتظارش را مي‌كشيدي . نيچه : بايد دنبال شادي‌ها گشت ولي غمها خودشان ما را پيدا مي‌كنند . شاتو بريان : خوشبختي توپي است كه وقتي مي‌غلتد به دنبالش مي‌رويم و وقتي توقف مي‌كند به آن لگد مي‌زنيم . جبران خليل جبران : عاشقان راستين ايمان دارند به گنجي دست يافته‌اند كه ديگران از آن بي‌بهره‌اند . شوپنهاور : ما به ندرت درباره آنچه كه داريم فكر مي‌كنيم ، در حاليكه پيوسته در انديشه چيزهايي هستيم كه نداريم . مارلون براندو : ترجيح مي‌دهم روي موتورسيكلتم باشم و به خدا فكر كنم تا اينكه در كليسا باشم و به موتورسيكلتم فكر كنم . ارد بزرگ : زيبارويي كه مي‌داند زيبايي ماندني نيست ، پرستيدني است . آنتوان دوسنت اگزوپري : نگاهت رنج عظيمي است ، وقتي به يادم مي‌آورد كه چه چيزهاي فراواني را هنوز به تو نگفته‌ام .بايزيد بسطامي : يا چنان نماي كه هستي ، يا چنان باش كه مي‌نمايي . بزرگمهر : در نظر خردمند ، شادي كه غم به دنبال دارد بي ارزش است . بتهوون : اگر مي‌خواهي خوشبخت باشي براي خوشبختي ديگران بكوش زيرا آن شادي كه ما به ديگران مي‌دهيم به دل ما برمي‌گردد . پائولو كوئليو : هر جا به جستجوي خداوند برخيزي ، او را در همان جا خواهي يافت . آلبرت انيشتين : در سقوط افراد در چاه عشق ، قانون جاذبه تقصيري ندارد . آندره ژيد : هرگز براي خوشبختي امروز و فردا نكن . بايد آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت ، با لب بسته نوشت ، گرم و پر رنگ نوشت ، روي هر سنگ نوشت ، تا بدانند همه ، تا بخوانند همه ، كه اگر عشق نباشد ، دل نيست

۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

کاش پنجره ات باز باشد

پاییز است و

هوا پر شده از دوستت دارم هایی


که به بادها سپرده ام ،


کاش پنجره ات باز باشد ...

دروغ


جنگ بلخ و نبوغ نظامي بهرام چوبين

28 نوامبر سال 588 ميلادي، ارتش ايران در جنگ با خاقان «شابه Shabeh» در بلخ از سلاح تازه اي که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد. در اين جنگ ژنرال بهرام مهران معروف به بهرام چوبين فرماندهي ارتش ايران را برعهده داشت که در تاريخ نظامي جهان از او به عنوان يک نابغه رزم نام برده اند. «هرمز چهارم» شاه وقت از دودمان ساسانيان، وقتي شنيد كه خاقان اقوام آلتائيک ـ اقوامي که در منطقه کوههاي آلتايي سکونت داشتند و اين کوهها درشمال غربي چين، شمال رود سيحون و جنوب غربي سيبري قرار دارند ـ وارد اراضي ايران در شمالشرقي خراسان (تاجيکستان و شمال افغانستان امروز) شده، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغيس است ژنرالهاي ايران را به تشکيل جلسه اي در شهر تيسفون (مدائن نزديک بغداد) پايتخت آن زمان ايران فراخواند و تصميم خودرا به اخراج خاقان (خان بزرگ ـ خانِ خانان)از قلمرو ايران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتيب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرين اطلاعي که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ايران) رسيده، «خاقان شابه» داراي 300 هزار مرد مسلح و چند واحد فيل جنگي است.ژنرالها پس از تبادل نظر، بهرام چوبين را براي انجام اين کار خطير برگزيدند و او پذيرفت. بهرام از ميان ارتش پانصد هزار نفري ايران، 12 هزار مرد جنگديده 30 تا 40 ساله (ميانسال) را برگزيد که اضافه وزن نداشتند و ميهندوستي آنان قبلا به ثبوت رسيده بود و بيش از سايرين قادر به تحمل سختي بودند و در جنگ سواره و پياده تجربه داشتند. وي به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافي عزم بيرون راندن زردها را از خاک وطن کرد. بهرام به جاي انتخاب راه معمولي، از تيسفون به اهواز رفت و سپس از طريق يزد و کوير خود را به خراسان رساند به گونه اي که خاقان متوجه نشده بود. بهرام که در جنگ اعتقاد به روحيه سرباز بيش از هر ابزار ديگر داشت هر دو روز يک بار سربازان را جمع مي کرد و براي آنان از اهميت وطندوستي و رسالتي که هر فرد در اين زمينه دارد سخن مي گفت و آنان را اميد ايرانيان مي خواند ـ مردماني که مي خواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زيست کنند.خاقان زماني از اين لشکر کشي آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون شنيد كه بهرام با كمتر از 13 هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامي مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان يکصد تا سيصد هزار تن گزارش کرده اند به مقابله با بهرام شتافت.بهرام به واحدهاي آتشبار (نفت اندازان) توصيه کرد که حمله را با پرتاب پيکانهاي شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرايش سپاهيان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظيم آن هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت اندازان با تير چشم فيلها را هدف قرار دهند، و در اين جريان، خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقيم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظيم او متلاشي گرديد و پسر وي نيز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط يک روز طول کشيد که از شگفتي هاي تاريخ نظامي جهان است.بهرام چوبين در «ري» به دنيا آمده بود و از خانواده مهران بود .در دوران ساسانيان بهترين افسران ارتش امپراتوري ايران از فاميل مهران برخاسته بودند.بهرام که به علت بلندي قد و عضلاني بودن اندام به چوبين (مانند چوب) معروف شده بود در زماني که از سوي شاه ايران حاکم چارك شمال غربي بود (يك چهارم قلمرو ايران، از ري تا مرز شمالي گرجستان و داغستان کنوني شامل ارمنستان، آذربايگان و کردستان. در آن زمان، ايران به چهار ابراستان تقسيم شده بود كه هركدام را چارك نوشته اند) هنگام بازديد از محل فوران نفت خام در ناحيه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبي غربي درياي مازندران و آگاهي از قدرت اشتعال اين ماده، تصميم گرفت که از آن نوعي سلاح تعرضي ساخته شود و اين کار به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتي کوتاهتر از يک سال، پيکاني ساخته شد که بي شباهت به راکت هاي امروز نبود و اين پيکان حامل گوي دوکي شکل آغشته به نفت خام بود که از روي تخته اي که بر پشت قاطر قرارداشت با كشيدن زه پرتاب مي شد. طرز پرتاب آن بي شباهت به کمان نبود. دستگاه از يک زه (روده خشك شده) و چوب گز (نوعي درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار مي كردند و داراي يک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکيل مي دادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانه گيري مي کرد و فرمانده اين آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پيکان) بود و مهمات رساني مي کرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نيزه دار دفاع مي کردند. هنگامي که بهرام سرگرم پس راندن خاقانيان به آن سوي کوههاي پامير و سين کيانگ امروز بود، شنيد که در پايتخت، پسر شاه (خسرو پرويز) بر ضد پدرش کودتا کرده است که برق آسا خود را به تيسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرويز فرار کرد و به امپراتور روم پناهنده شد و بهرام تا تعيين شاه بعدي زمام امور را به دست گرفت که پرويز فراري با دريافت کمک از امپراتور وقت روم به جنگ او آمد. قسمتي از ارتش ايران هم به پرويز پيوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر، خروج از صحنه سياست را بر ادامه برادرکشي و قتل ايراني به دست ايراني که امري ناپذيرفتني بود ترجيح داد و به خراسان بازگشت و تا پايان عمر در همانجا باقي ماند. به نوشته برخي از تاريخ نگاران، سامانيان که باعث احياء زبان فارسي و فرهنگ ايراني شدند از نسل بهرام چوبين هستند.

۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه

قطرات سه گانه

مناظرۀ میان سه قطره ترجمۀ شعر «قطرات سه گانه» از «تریللو» شاعر ایتالیایی است که «یوسف اعتصام الملک» پدر پروین اعتصامی آن را ترجمه و در مجلۀ بهار چاپ کرده است . 
قطرات سه گانه
روزی هنگام سحرگاهان ، ربّ النّوع سپیده دم از نزدیکی گل سرخ شکفته ای می گذشت . سه قطره آب بر روی برگ گل مشاهده نمود که او را صدا کردند .
- چه می گویید ای قطرات درخشان ؟
- می خواهیم در میان ما حکم شوی .
- مطلب چیست ؟
- ما سه قطره ایم که هر یک از جایی آمده ایم ؛ می خواهیم بدانیم کدام بهتریم ؟
- اول تو خود را معرفی کن .
یکی از قطرات جنبشی کرد و گفت :
- من از ابر فرود آمده ام . من دختر دریا و نمایندۀ اقیانوس مواجم .
دومی گفت :
- من ژاله و پیشرو بامدادم . مرا مشّاطۀ صبح و زینت بخش ریاحین و ازهار می نامند .
- دخترک من ! تو کیستی ؟
- من چیزی نیستم . من از چشم دختری افتاده ام . نخستین بار تبسمی بودم ؛ مدتی دوستی نام داشتم ؛ اکنون اشک نامیده می شوم .
دو قطرۀ اوّلی از شنیدن این سخنان خندیدند اما ربّ النّوع ، قطرۀ سومی را به دست گرفت و گفت :
- هان ! به خود بازآیید و خودستایی ننمایید . این از شما پاکیزه تر و گران بهاتر است .
- اولی گفت : من دختر دریا هستم .
- دومی گفت : من دختر آسمانم .
- ربّ النّوع گفت : چنین است امّا این بخار لطیفی است که از قلب برخاسته و از مجرای دیده فرود آمده است . این بگفت و قطرۀ اشک را مکید و از نظر غایب گشت .

مصلحت نیست

من نگویم که بدرد دل من گوش کنید
بهتر آنست که این قصه فراموش کنید

عاشقان را بگذارید بنالند همه
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید

خون دل بود نصیبم ، بسر تربت من
لاله افشان بطرب آمده می نوش کنید

بعد من سوگ مگیرید ، نیرزد بخدا
بهر هر زرد رخی ، خویش سیه پوش کنید

غیر غم دارو ندارم بجهان چیست مگر ؟
رشک کمتر بمن هستی بر دوش کنید

خط بطلان بسر نامه هستی بکشید
پاره این لوح سبک پایه مخدوش کنید

سخن سوختگان طرح جنون میریزد
عاقلان ، گفته عشاق فراموش کنید

معینی کرمانشاهی

آخرين جنگ اردشير بابکان با روميان

آخرين جنگ اَردِشیر پاپَگان یا اردشیر یکم یا اردشیر بابکان (در پارسی میانه: ‎Arđaxšēr-i Pāpagān‏) با امپراتوري روم (به نوشته مورخان اروپايي، جنگ «بارباليسوس») 26 نوامبر سال 240 ميلادي با پيروزي قاطع ايران به پايان رسيد. اين آخرين جنگ اردشير پاپكان با روميان بود كه سال بعد درگذشت. هشت سال پيش از آن (سال 232 ميلادي) جنگ شديدتري ميان اردشير و روميان (درترکيه امروز) روي داده بود که الکساندر سه وروس امپراتور وقت روم آن را فرماندهي مي کرد. سه وروس براي راه اندازي اين جنگ و قطع پيشروي ايرانيان در قلمرو غرب، در سال 231 ميلادي به آنتيوک (انتاکيه) آمده و در آنجا استقرار يافته بود. در اين جنگ 60 هزارنظامي رومي كشته، زخمي و يا اسير شده بودند. سه وروس پيش از آغاز جنگ، لژيونرهاي رومي را از سه جهت به سوي قلمرو ايران فرستاده بود که اردشير هر سه دسته را شکست داد. عمده تلفات مربوط به ستون جنوبي بود که به سوي تيسفون (پايتخت) پيش مي آمد . 
سه وروس که چنين ديد، تصميم گرفت که با اردشير راه ديپلماسي درپيش گيرد، و لذا درخواست ترک مخاصمه داد و باقيمانده نيروهاي رومي را به ساحل مديترانه بازگردانيد. اردشير پيشنهاد مذاکره را رد کرد و پيام داد که تا زماني که روميان از شرق مديترانه (خاورزمين) خارج نشوند مذاکره معنا نخواهد داشت. در اين هنگام سه وروس چون شنيد که ژرمن ها پس از شنيدن خبر شکست او از اردشير دست به شورش زده اند به اروپا بازگشت. تني چند از افسران رومي که از زمان عقب نشيني سه وروس از برابر اردشير، از او ناخرسند شده بودند در آلمان او را كشتند. در نبردي هم كه 28 سال پس از جنگ بارباليسوس (سال 260 ميلادي و در دوره پادشاهي شاپور يكم پسر اردشير ساساني) روي داد، والرين (والريانوس) امپراتور ديگر روم به اسارت ايران درآمد و تحقير شد. 
مورخان در اين كه «ناسيوناليسم ايراني» برنده اين جنگها بود متفق القولند. اين ناسيوناليسم كه در طول تاريخ چندين بار نيروي شگفت انگيز خود را آشگار ساخته است با روي كارآمدن دودمان ساسانيان بار ديگر به خودنمايي پرداخته بود. مومسنTh. Mommsen مورخ آلماني قرن نوزدهم مشروح جنگ هاي اردشير با روميان را به رشته تحرير درآورده است.اردشير در فاصله دو جنگ آخر خود با روميان (بين سالهاي 232 و 240 ميلدي) دست به يک رشته اصلاحات اداري، قضايي و نظامي زده بود كه طبقه بندي كارمندان دولت برحسب كارداني، صداقت، علاقه مندي بكار و دلسوزي براي كشور از جمله اين اصلاحات بود. وي فراهم ساختن وسائل و بودجه لازم براي سپاه ثابت  را در تقدم و اولويت قرار داده و براي احضار مردان جوان وطن به زير پرچم در زمان جنگ، ضابطه تنظيم كرد كه تا پايان دوران حكومت ساسانيان رعايت مي شد. 13 قرن بعد، شاه عباس صفوي هنگام ايجاد ارتش ملي ايران تا حدي زياد از همان مقررات اقتباس كرد. اردشير انتخاب قضات دادگاهها را برعهده روحانيون ارشد ايران (موبدان آيين زرتشت) گذارده بود ولي فرمانداران شهرها در صورت خروج قاضي از دايره انصاف و عدل و يا پس از دريافت اعتراض مردم و رسيدگي مي توانستند آنان را معلق كنند تا رئيس كشور تصميم نهايي را بگيرد. فرمانداران مكلف بودند بر ميزان توليدات كشاورزي، صنعتي و پرورش دام و به ويژه اسب نظارت كنند و مراكزي را كه توليد آنها رشد نداشته مورد مواخذه قرار دهند، رفع مشكل كنند و گزارش كار را به شخص اردشير بدهند. 

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

این که دلتنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟

این که دلتنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟
این که از من دلخوری انکار می‌خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده‌ی دیدار می‌خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می‌‌شویم
اشتباه ناگهان تکرار می‌خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم، یک شهر مشتاق تواند
لشکر عشاق، پرچمدار می‌خواهد مگر؟

با زبان بی‌زبانی بارها گفتی : برو!
من که دارم می‌روم! اصرار می‌خواهد مگر؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد می‌رود
خانه‌ی دیوانگان دیوار می‌خواهد مگر؟
مهدی مظاهری

بیستم نوامبر سالروز درگذشت لئو تولستوی

20 نوامبر سال 1910 "لئو نيکلايوويچ تولستوي Leo Nikolayevich Tolstoy" نويسنده شهير و انديشمند روسيه در 82 سالگي در گذشت. طبق تقويم ميلادي قديم تاريخ مرگ تولستوي هفتم و يا نهم نوامبر بود. تولستوی در سال 1828 در جنوب مسکو به دنیا آمد و پس از 82 سال زندگی در همان روستای محل تولدش ، چشم از جهان فروبست . در کودکي مادر و در نوجواني پدر خود را از دست داده بود. وي به دليل مخالف بودن با برنامه هاي تحصيلي تکراري و بعضا بي ارتباط، دانشگاه را در سال سوم، ناتمام رها کرد. تولستوي همه مراحل زندگي را طي کرد از جمله خدمت نظام وظيفه.
تولستوي معتقد به "کمال Perfection" بود و مي گفت فرد وقتي به کمال مي رسد که جسما و روحا و اخلاقا سالم باشد. وي اين سه عامل را عوامل شادي بخش زندگاني مي دانست. تولستوي مخصوصا بعد از ميانسالي، مخالف بهره برداري انسان از انسان شده بود که در روسيه بيش از نقاط ديگر رواج داشت. دوبار سرف هاي املاک خودش را آزاد کرد ولي آنان به دليل ناباوري آنجا را ترک نکردند. (روستايياني که با املاک خريد و فروش مي شدند و ضميمه املاک بودند سرف ناميده مي شدند) 
در زمينه نوشتن داستان عقيده داشت که داستان بايد به گونه اي نوشته شود که خواننده عشق به زندگي پيدا کند و رو به کمال بکذارد و عشق به زندگي يعني عشق به خود و جامعه.به باور تولستوي، نويسنده داستان بايد آنچه را که مي نويسند شخصا ديده و تجربه کرده باشد و به عبارت ديگر خود او آن را باور داشته باشد. داستان "آنا کارنينا" تجربه عشق خودش به سونيا بود که بعدا باهم ازدواج کردند.
تولستوي داستانها و نمايشنامه هاي متعدد نوشت از جمله: دوران بچگي، نوجواني، جواني، آناکارنينا، رستاخیز،جنگ و صلح، کوپن جعلي، پدر سرگيوس، آقا و نوکر، قزاقها و ....
نامه هشدار دهنده او به تزار نيکلاي دوم که در سال 1901 نوشته و ارسال شده و در موزه نگهداري مي شود سند بزرگي است که در آن اوضاع نابسامان روسها منعکس است. تولستوي در اين نامه به تزار هشدار داده بود که اگر آزادي ندهد و دموکراسي برقرار نکند و از شکاف پهناور مان فقير و غني نکاهد و نظام فئودالي را تعديل نکند جنگ داخلي اجتناب ناپذير خواهد بود و روسيه نابود خواهد شد. همين نامه بعدا باعث تعقيب قضايي او شد. او از جمله نویسندگان متعهدی است که تیره روزیهای جامعه اش را بررسی کرده و درباره آن ها اندیشیده است .

اعلان جنگ ايران به روم شرقي

دولت وقت ايران بيستم نوامبر سال 502 ميلادي (زمان پادشاهي قباد ساساني) به دولت روم شرقي (قسطنطنيه) اعلان جنگ داد. اين اعلان جنگ پس از سه اخطار پي در پي به دولت روم که اين دولت در رعايت تعهداتي که به موجب پيمان صلح سال 442 (منعقد شده ميان يزدگرد دوم و تئودور) سپرده بود تعلل كرده است صادر شده بود. در اخطاريه هاي كتبي سه گانه، دولت روم متهم شده بود كه تعمدا در صدد اجراي چند بند از پيمان بر نيامده و تاكيد شده بود كه ادامه تعلل رومي ها، پيش از آن تحمل پذير نخواهد بود. در پي اين اعلان جنگ، واحدهاي ارتش ايران چند منطقه از قلمرو روميان ازجمله شهر تئودوراپوليس را تصرف كردند كه آناستازيوس امپراتور تازه روم درخواست ترك مخاصمه كرد. پيمان صلح سال 442 ميلادي در پي تجاوز روميان به قلمرو ايران در قفقاز و شكست آنان در منطقه «دربند» از ارتش ايران امضاء شده بود. تئودور امپراتور وقت، معروف به تئودور بزرگ عذر آورده بود كه هدف نيروهاي رومي جلوگيري از ورود اقوام مهاجم از آسياي مركزي بود، نه تصرف «دربند» قفقاز متعلق به ايران. طبق قرارداد سال 442، دولت ايران پذيرفته بود كه در قبال دريافت پول از دولت قسطنطنيه، مانع از تعرض مهاجران آسياي مركزي به قلمرو روميان شود.

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

چشم به راه

دیشب به یاد روی تو چشمم به ماه بود
تا ماه بود یکسره کارم نگاه بود
دوشم در انتظار تو بگذشت و تا به صبح
گوشم به حلقه در و چشمم به راه بود
دور از تو همچو شمع سراپا بسوختم
وز دورعمر، حاصل من اشک و آه بود

انتشارات اساطیر سلجوقنامه را منتشر کرد

"سلجوقنامه" ،عنوان کتابی است تالیف ظهیرالدین نیشابوری به انضمام ذیل سلجوقنامه ابو حامد محمد بن ابراهیم با تصحیح میرزا اسمعیل افشار(حمید الملک) که انتشارات اساطیر آن را منتشر نموده است.
موضوع کتاب،همانطور که از نام آن پیداست،درباره تاریخ سلاجقه بزرگ و سلاجقه عراق تا جلوس طغرل بن ارسلان می باشد.این کتاب در بر گیرنده تاریخ آلب ارسلان بن چغربک،ذکر جلوس ملکشاه بن آلب ارسلان،ذکر جلوس بر کیارق بن ملکشاه،ذکر جلوس سلطان محمد بن ملکشاه،ذکر جلوس سنجر بن ملکشاه،ذکر جلوس سلطان محمود بن ملکشاه،ذکر جلوس طغرل بن محمد بن ملکشاه،جلوس ابوالفتح مسعود بن محمد بن ملکشاه،جلوس محمد بن محمود بن محمد بن ملکشاه،جلوس سلیمانشاه بن محمد بن ملکشاه،جلوس ارسلان بن طغرل بن محمد و جلوس طغرل بن ارسلان بن طغرل می باشد.ضمن این که ذیل ابو حامد محمد بن ابراهیم که شامل خاتمه ایام سلطنت سلطان طغرل می باشد نیز به این کتاب افزوده شده است.
سلاجقه یا آل سلجوق یا سلجوقیان،طایفه ای از ترکان غز بودند که پنج شعبه از آنها با عنوان های سلاجقه بزرگ،سلاجقه عراق،سلاجقه کرمان،سلاجقه روم و شام در خلال سال های 429 تا 590 هجری قمری در بلاد خراسان،عراق،کرمان،شام و قسمتی از روم فرمانروایی کرده اند.موسس دولت این طایفه در واقع همان سلاجقه بزرگ یا خراسان بودند که قلمرو اقتدار آنها در دوره فرمانروایی شان از کاشغر تا حلب وسعت داشت و عنوان سلطان مختص آنها بود.ظهور سلاجقه در تاریخ عالم و خصوصاَ تاریخ ایران تاثیر شگرفی داشت.ظهور آنان موجب سلطه اتابکان ترک بر اغلب سرزمین گردید که ثمره آن وحدت سیاسی در ایران بود.وسعت قلمرو و توسعه فتوحات سلاجقه در حوزه اسلام منجر به انتشار زبان فارسی در گوشه و کنار آسیای صغیر شد.سلاطین و وزرای این سلسله به تاسیس مدارس،خانقاه و مساجد اهتمام ورزیدند و مدارس نظامیه در عهد آنان توسط خواجه نظام الملک طوسی(او فاضل ترین فضلای آل سلجوق بود که مدت 30 سال وزارت کرد و از او کتابی با نام سیاست نامه به یادگار مانده است) در بلاد مختلف بنا شد.از جمله این مدارس،مدرسه نظامیه بغداد بود که شهرت و اعتبار بسیاری داشت.
درباره مولف کتاب،ظهیرالدین نیشابوری،شرح حالی موجود نمی باشد.تنها در "راوندی" مولف کتاب "راحه الصدور" وی را معلم سلطان طغرل و مسعود بوده و از این رو اثر وی از ابتدا کتابی معتبر و قابل استناد بوده،چرا که ظهیرالدین غالب وقایع زمان را به چشم مشاهده کرده.به همین دلیل است که راوندی در"راحه الصدور"،رشیدالدین فضل الله در "جامع التواریخ" و حاقظ ابرو در "زبده التواریخ" از این کتاب بهره فراوان برده اند.
در پایان شایان ذکر است که پیشتر دو کتاب با عناوین:راحه الصدور و آیهٌ الصدور نوشته محمد بن علی بن سلیمان راوندی و تاریخ سلاجقه نوشته محمود بن محمد آقسرایی،درباره سلجوقیان،توسط انتشارات اساطیر به چاپ رسیده است.

دلتنگ

دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است

روزي که سنگبنشته هاي ايران باستان خوانده شدند

کنده کاری های بیستون
16 نوامبر 1846 را روزي نوشته اند كه «سر هنري راولينسونSir Henry C. Rawlinson» موفق به خواندن خطوط ميخي سنگنبشته داريوش بزرگ در بيستون شد و آن را ترجمه كرد. اين سنگنبشته مربوط به سال 519 پيش از ميلاد (2 هزار و 528 سال پيش) است كه حدود جغرافيايي ايران در آن مشخص شده و «سند مالكيت ميهن ما» بشمار مي رود - تنها كشور جهان كه چنين سندي را دارد. راولينسون از دهه 1830 تلاش خود را براي خواندن كتيبه هاي (خط ميخي) ايران باستان آغاز كرده بود. وي كه بر زبان فارسي مسلط بود قبلا آتاشه نظامي انگلستان در ايران بود و مطالعه تاريخ ايرانيان وي را علاقه مند به تحقیق درباره ايران باستان و خواندن سنگنبشته های آن عهد كرده بود. پيش از او، Grotenfendگروتنفند آلماني دست به چنين تلاشي زده بود ولي موفق به خواندن كامل متون نشده بود و معناي برخي از كلمات را حدس زده بود.
یکی از سنگنبشته های بیستون
راولينسون متوجه شده بود كه كتيبه ها به سه خط نوشته شده اند و از متن ساده تر و كوتاهتر آغاز كرده بود. در اين متن، وي به كلماتي برخورد كرده بود كه در كتيبه هاي ميخي تخت جمشيد و نقاط ديگر ايران وجود داشت و حدس زده بود كه نام هاي خاص هستند و با يافتن حروف مشترك كلماتي چون داريوش، هيشتاسب (نام پدر داريوش)، آريامازس، خشايارشا، پارسو (واو مفتوح = پارسوا)، هخامنشي و ... موفق به خواندن سنگنبشه ها شد كه اوج تمدن، مديريت و دانش ايران باستان را به جهانيان بازتاب داد. آرزوي داريوش در يك كتيبه اش اين بوده است كه اهورامزدا (خداي بزرگ) ايران را از دروغ و خشكسالي بركناردارد که نشانه ناسيوناليست بودن اوست.  راولينسون كه سالها عمر خود را صرف كشف حروف و خواندن كتيبه هاي ايران باستان كرد در سال 1810 در Chadlingtonچادلينگتون انگلستان به دنيا آمده بود و در سال 1895 درگذشت.

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

انتشارات اساطیر خطوط برجسته داستانهای ایران قدیم را منتشر کرد

انتشارات اساطیر در سری مجموعه باز چاپ های خود کتاب"خطوط برجسته داستان های ایران قدیم"، تالیف شادروان استاد حسن پیرنیا(مشیرالدوله) را که در واقع تاریخ اساطیری ایران می باشد و در سال 1307 شمسی در مطبعهُ مجلس چاپ شده بود و این روزها بسیار نایاب بود، منتشر کرد.
این کتاب مشتمل بر چهار فصل است : فصل نخست خود مشتمل بر 5 قسمت است و روایات و داستان های قدیم درباره خلقت جهان،نخستین انسان (کیومرث) ،مشی ومشیان، سلسله پیشدادیان، سلسله کیانیان، اسکندر،اشکانیان و ساسانیان را دربرمیگیرد.فصل دوم مدارک داستان های قدیم است و در فصل سوم به سنجش داستان ها و مقایسه آنها با تاریخ پرداخته و مشتمل بر 5 قسمت است و از عهد بسیار قدیم تا منوچهر،از منوچهر تا کیقباد،از کیقباد تا گشتاسپ،از گشتاسپ تا فوت دارا و نظراتی راجع به خود داستان ها را در بر می گیر.و در نهایت فصل آخر کلیاتی راجع به قرون قبل از تاریخ از جمله ورود آریان های ایرانی به فلات ایران،مذهب،شکل حکومت،خانواده،طبقات،تمدن و اخلاق را بیان می دارد. مولف در این کتاب بر آن است تا اثبات نماید که داستان های مذکور که تاریخ روزگار نخستین ایران زمین می باشد صرفا افسانه و اسطوره نمی باشند و ریشه در حقایقی تاریخی و واقعی دارند.
درباره مولف: میرزا حسن خان مشیرادوله معروف به پیرنیا از رجال مشهور اواخر عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی می باشد.او در مسکو به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و در زمان وزارت خارجه پدرش(میرزا نصرالله خان مشیرالدوله) به سفارت سن پطرز بورگ رفت.او در زمان محمد علی شاه به وزارت عدلیه و خارجه رسید و پس از فتح تهران نیز در کابینه سپهدار تنکابنی وزیر عدلیه بود و بعد تر به مقام ریاست وزرا نیز رسید.از جمله آثار وی مجموعه سه جلدی ایران باستان(تاریخ ایران پیش از اسلام تا پایان اشکانیان)، ایران قدیم(تاریخ مختصر ایران از ابتدا تا انقراض ساسانیان) می باشد.
شایان ذکر است کتاب "ایران قدیم" پیش تر توسط انتشارات اساطیر به چاپ رسیده است.

سراب

نزدیکی های آسمون یه شهر داریم یه شهر خوب
خورشید و باور می کنیم تو هر طلوع تو هر غروب
خبر خبر همسایه ها خبر خبر همشهری ها
خبر خبر چند تا دیون که دشمنن با پریا
آی پریا گول نخورین اینا سرابه دریا نیست
دیوا دلم داشته باشن جای دیگس با شما نیست
سیاهی ها و سایه ها تو کوچه پرسه میزنن
تو باور پنجره ها حرمت ماه و میشکنن
رودخونه رو تشنه و خشک ، چشمه رو آلوده میخوان
اونا که با دریا بدن دشمن جون پریان

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

ترجمه و انتشار متن کامل تاریخ هرودوت برای اولین بار توسط انتشارات اساطیر


مجموعه دو جلدی "تاریخ هرودوت" با ترجمه استاد مرتضی ثاقب فر توسط انتشارات اساطیر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این اثر در بر گیرنده حوادث ورویدادهای تاریخی ایران باستان در دوره امپراطوری هخامنشیان می باشد وبدون شک یکی از قدیمی ترین و ارزشمندترین منابع در حوزه ایران شناسی می باشد که پس از 150سال که از آشنایی ایران پژوهان با این متن کهن و مهم تاریخ ایران می گذشت و آرزوی ترجمه متن کامل آن خواست همه تاریخ پژوهان بود، برای نخستین بار بصورت کامل ترجمه و منتشر گردیده.
اساس ترجمه آنگونه که ناشر اشعار می دارد،ترجمه فرانسوی آندره بارگه از تاریخ هرودوت می باشد،هرچند که مترجم ضمن افزودن ادراکات و دانسته های خود،دو ترجمه انگلیسی و آلمانی تاریخ هرودوت را نیز به عنوان منابع ثانوی مورد مطالعه و استفاده قرار داده . ترجمه و انتشار این اثر در حدود 8سال زیر نظر استاد کامران فانی به طول انجامیده که بیانگر وسواس و دقت مترجم و ناشر می باشد و بدین منظور ترجمه فارسی استاد ثاقب فر مجدداً از سوی مازیار جمالی مهر،مدیر بخش دانشنامه دایرة المعارف بزرگ اسلامی و محمود بهفروزی از مترجمان نام آشنا مورد بازبینی و با متن اصلی مطابقت داده شده و اثری کم نظیر در حوزه ایران شناسی را به ایران پژوهان عرضه کرده .
و اما درباره هرودوت و کتاب او:هرودوت مورخ شهیر یونانی است که او را پدر مورخین مینامند .کتاب او که در واقع اولین اقدام جامع در نقل تاریخ غیر دینی است،آغاز تاریخ نویسی غرب میباشد .او سفرهای بسیاری در سرزمین های مشرق زمین انجام داده ولی هدف اصلی او در این اثر نقل جنگ هایی بوده که از زمان تشکیل مملکت ایران تا زمان خشایارشا بین ایران و یونان واقع شده

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

شهرام ناظری با امیرکبیر آمد


آلبوم جدید استاد شهرام ناظری به نام « امیرکبیر» با آهنگسازی و سرپرستی پژمان طاهری منتشر شد . این آلبوم دارای دو لوح فشرده به نام های «شب های پاییزی» و «امیرکبیر» و شامل قطعه های اجرا شده در کنسرت سال 1389 در شهر گرگان است .
لوح شماره یک که به نام «شب های پاییزی» نامگذاری شده شامل پنج قطعه صوتی و یک قطعه تصویری و لوح شماره دو نیز که به نام «امیرکبیر» منتشر شده از هفت قطعه صوتی و یک قطعه تصویری تشکیل شده است .
«شب از شب های پاییزی ست» سروده مهدی اخوان ثالث ، «ریشه در خاک» سروده فریدون مشیری ، «امیرکبیر» سروده فریدون مشیری ، «گریه کن» سروده عارف قزوینی و «ای عاشقان» سروده هوشنگ ابتهاج قطعات این آلبوم هستند . 

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

حکم لازم : دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لازم

بار آخر من ورق را با دلم بُر می زنم !
بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل !
با دلت ، دل حکم کن !
حکم دل : هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما دلهایمان را رو کنیم ...
دل که روی دل بیفتد ، عشق حاکم میشود ... پس به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من ، رو بکن حالا دلت را ! دل نداری ؟ بُر بزن اندیشه ات را ...
حکم لازم ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لازم

پیله ابریشم

روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد . ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد . آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد . پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند .
آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد . او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند ، اما نه تنها چنین نشد و برعکس ، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند . آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرارداده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد .
گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم . نیاز داریم که خودمان سعی و کوشش کنیم تا به خواسته مان برسیم . اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم ؛ به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم .

سالروز گشايش آبراه درياي سرخ به رود نيل كه به تصميم داريوش بزرگ ساخته شد


دهم نوامبر سال 518 پيش از ميلاد كار ساختن آبراه ميان درياي سرخ و رودنيل به منظور عبور كشتي هاي ايران از خليج فارس به مديترانه تكميل شد. این روز پس از محاسبات تقویمی به دست آمده است .
سنگنبشته هاي به دست آمده در طول این آبراه نشان مي دهد كه پس از اتمام كار هر قسمت از اين آبراه، جزئيات كار بر سنگ حك و در محل نصب مي شد كه مشروح آن دركتاب «تاريك و روشن هاي مصر باستان» تاليف مصرشناس آلماني «كارول ميسليويك» آمده است که اين کتاب توسط ديويد لورتن به انگليسي ترجمه شده و دانشكاه «كرنل» آمريكا آن رامنتشر ساخته است.
به نوشته «ديودوروس سيكولوس»، اين آبراه به تصميم داريوش بزرگ و عمدتا با هدف نظامي ساخته شده بود، که باستانشناسان و مورخان متفق القول؛ آن را از كارهاي بزرگ بشر در قرون قديم اعلام داشته اند. داریوش بزرگ پس از تکمیل آبراه شخصا از آن بازدید کرد و ضمن دیدار از گور پادشاهان مصر و نوشته ها و بناهای آنان دستور جمع آوری تاریخ مصر را در یک مجموعه داد که باقی مانده است. خشايارشا نيز چنين آبراهي را در يونان ساخت كه با حفاري هاي دهه گذشته به دست آمده است.
مصر بسال 525 پيش از ميلادتوسط كامبوزيا (كمبوجيا، کمبوجیه، كامبيز) پسر و جانشين كوروش بزرگ تصرف شد و تا سال 404 پيش ازميلاد (به مدت 121 سال) يك ساتراپي (ايالت) ايران بود.

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

ناگهان چقدر زود دير مي‌شود


حرف‌هاي ما هنوز ناتمام
 تا نگاه مي‌كني وقت رفتن است
باز هم همان حكايت هميشگي !
پيش از آنكه باخبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزير مي‌شود
آي ...
اي دريغ و حسرت هميشگي !
ناگهان چقدر زود دير مي‌شود !

زنده یاد قیصر امین پور