شكسپير : اگر تمام شب براي از دست دادن خورشيد گريه كني ، لذت ديدن ستاره ها را هم از دست خواهي داد . فرانسيس كافكا : قلب خانه‌اي است با دو اتاق خواب ، در يكي رنج و در ديگري شادي زندگي مي‌كند . نبايد زياد بلند خنديد چون ممكن است رنج در اتاق ديگر بيدار شود . گابريل گارسي ماركز : امروز همان فردايي است كه ديروز انتظارش را مي‌كشيدي . نيچه : بايد دنبال شادي‌ها گشت ولي غمها خودشان ما را پيدا مي‌كنند . شاتو بريان : خوشبختي توپي است كه وقتي مي‌غلتد به دنبالش مي‌رويم و وقتي توقف مي‌كند به آن لگد مي‌زنيم . جبران خليل جبران : عاشقان راستين ايمان دارند به گنجي دست يافته‌اند كه ديگران از آن بي‌بهره‌اند . شوپنهاور : ما به ندرت درباره آنچه كه داريم فكر مي‌كنيم ، در حاليكه پيوسته در انديشه چيزهايي هستيم كه نداريم . مارلون براندو : ترجيح مي‌دهم روي موتورسيكلتم باشم و به خدا فكر كنم تا اينكه در كليسا باشم و به موتورسيكلتم فكر كنم . ارد بزرگ : زيبارويي كه مي‌داند زيبايي ماندني نيست ، پرستيدني است . آنتوان دوسنت اگزوپري : نگاهت رنج عظيمي است ، وقتي به يادم مي‌آورد كه چه چيزهاي فراواني را هنوز به تو نگفته‌ام .بايزيد بسطامي : يا چنان نماي كه هستي ، يا چنان باش كه مي‌نمايي . بزرگمهر : در نظر خردمند ، شادي كه غم به دنبال دارد بي ارزش است . بتهوون : اگر مي‌خواهي خوشبخت باشي براي خوشبختي ديگران بكوش زيرا آن شادي كه ما به ديگران مي‌دهيم به دل ما برمي‌گردد . پائولو كوئليو : هر جا به جستجوي خداوند برخيزي ، او را در همان جا خواهي يافت . آلبرت انيشتين : در سقوط افراد در چاه عشق ، قانون جاذبه تقصيري ندارد . آندره ژيد : هرگز براي خوشبختي امروز و فردا نكن . بايد آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت ، با لب بسته نوشت ، گرم و پر رنگ نوشت ، روي هر سنگ نوشت ، تا بدانند همه ، تا بخوانند همه ، كه اگر عشق نباشد ، دل نيست

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

29 دسامبر 1916 روزي كه كازرونيها نيروهاي انگليسي را شكست دادند

مقامات انگليسي كه طبق سازشنامه سن پترزبورگ (قرارداد آگوست 1907 انگلستان و روسيه) نيمه جنوبي و شرقي ايران را به نام منطقه نفود در كنترل داشتند در پي حملات كازروني هاي ميهندوست به تاسيسات انگليسي در اين شهر و ناامن ساختن راههاي اطراف براي جلوگيري از تردّد آزادانه انگليسي ها و عوامل آنان، 28 دسامبر سال 1916 دستور دادند كه پانصد تن از نظاميان تحت فرمان آنان مركب از سربازان هندي و افراد «اس پي آر» با چند توپ و مسلسل از شيراز به كازرون بروند و كازروني ها را سركوب كنند. توده ایرانی ناخرسند از استقرار روسها و انگلیسی در وطنشان، با آنان به صورت های مختلف مبارزه می کردند و جنبش کازرونی ها هم در همین راستا بود. اين نيرو 29 دسامبر (هشتم دي ماه 1295 هجری) شيراز را به عزم كازرون ترك كرد. نيروي اعزامي پس از درگيري با كازروني ها كه شماري داوطلب با تجهيزاتي ناچيز بودند با تحمل تلفات سنگين از نیمه راه به شيراز بازگشت.

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

پنجم ديماه هفتمين سالگرد درگذشت زنده ياد ايرج بسطامي

ایرج بسطامی در سال 1336 در جنوب غربی بم چشم گشود . او از پنج سالگی به خواندن آواز علاقه نشان داد و یدالله بسطامی عموی بزرگوارش استعدادش را کشف کرد و پرورش داد . ایرج در این سال ها ردیف های آوازی در مکتب طهران سبک استاد عبدالله خوان دوامی را نزد عمو فرا گرفت و در 22 سالگی به جرگه شاگردان استادان آواز ايران پیوست. وی در این سال ها به رغم مشکلات راه و مسافت زیاد ، هفته ی یک بار برای فراگیری آواز از بم به تهران می آمد. ایرج نزد پرویز مشکاتیان آهنگ ساز و نوازنده ی نامی سنتور رفت تا تلفیق شعر و موسیقی را نزد او بیاموزد و کم کم نخستین آلبوم های خود را با مشکاتیان منتشر کرد. آلبوم های " افشاری مرکب " ، " مژده بهار" ، " افق مهر" و "وطن من" در همین دوره به بازار عرضه شدند. در بوی نوروز نیز که حاصل همکاری گروه دستان و آهنگ سازی محمدعلی کیانی نژاد می باشد و از کارهای به یادمادنی موسیقی ایران است او آواز خواند. سپس بسطامی با همکاری کیوان ساکت " آلبوم فسانه" کورش متین ، "سکوت" و حسین پیرنیا "تحریر خیال " را خلق کرد.

از قلم نیفتد که آلبوم موسم گل حاصل همکاری او با محمدرضا درویشی بود و در آن برخی از تصانیف قمرالملوک وزیری را بازخوانی کرد . آهنگ گل پونه های وحشی که نیزپس از مرگ وی در بم آوازه ملی یافت حاصل صدایش روی آهنگی از پیرنیا ست .

آوازهای ایرج بیشتر بر پایه سنتور بود و در گام های بلند هیچ کس به مهارت وی نرسید با این همه ذوق و هنر در فقر شدید به سر می برد . او هرگز ازدواج نکرد و سرپرستی خانواده ی برادر مرحومش را بر عهده گرفت . آوازهای دشتی و محای او نیز در کرمان و کل ایران دارای شهرت بسیاری است . بسطامی بسیار فروتن بود و شاید این تواضع یکی از علت های کمتر شناخته شدنش تا قبل از خاموشی بود. او اجازه نمی داد عکسش بر روی کاست هایش درج شود و یا مقاله ای در موردش نوشته شود. وی در اواخر عمر کوتاه اما گرانمایه خویش به زادگاهش بم پناه آورد و در خانه ی کاهگلی پدر که عاقبت بر سرش آوار شد ، چند صباحی زندگی کرد و سرانجام در سحرگاه پنجم دی ماه 1382 در زلزله بم زیر آوار ماند و زرق و برق جهان و تمام متعلقاتش وداعی بلند گفت. پس از مرگ بسطامی برخی از کارهای گذشته و کنسرت های وی با اهالی موسیقی و نیز بی کاروان کولی « کیوان ساکت» انتشار عمومی یافت که الله مزار با هم نوازی سه تار بهداد بابایی از جمله این آثار بود. روحش شاد و يادش گرامي باد .

پنجم ديماه سالگرد درگذشت اشوزرتشت پيامبر آريايي

تاريخ يكتاپرستي در جهان ، از پيامبري اشوزرتشت در سرزمين "ايرانويج" آغاز ميشود . بنابر باور زرتشتيان ، نزديك به بيست سده پيش از زايش مسيح ، زرتشت در ششم فروردين چشم به جهان گشود . از ‹گاتها› سروده هاي پيامبر پيداست كه نامش زرتشتر و نام خانوادگي‏اش سپيتمه است . برخي از زبانشناسان معني زرتشتر را ستاره زرين يا درخشان خوانده‏اند . او پس از سي سال ، در همين روز ، از سوي اهورامزدا برگزيده شد تا مردمان را بسوي يگانه داناي بزرگ هستي‏بخش ره نمايد؛ آنان را به انديشه ، گفتار و كردار نيك سفارش كند و آزادي اراده و شادي را براي آنان به ارمغان آورد . زرتشت پيامبر در هنگام نيايش و به دست يك توراني بنام توربراتور كشته شد . يادش را گرامي مي‏داريم و بر آموزه‏هايش استوار مي‏مانيم .

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

حال بشنو از من اين افسانه را

بس شنيدم داستان بي‌كسي / بس شنيدم قصه دلواپسي
قصه عشق از زبان هر كسي / گفته‌اند از ني حكايت‌ها بسي
حال بشنو از من اين افسانه را / داستان اين دل ديوانه را
چشمهايش بويي از نيرنگ داشت / دل دريغا سينه‌اي از سنگ داشت
با دلم انگار قصد جنگ داشت / گويي از با من نشستن ننگ داشت
عاشقم من ، عاشقم من قصد هيچ انكار نيست / ليك با عاشق نشستن عار نيست
كار او آتش زدن من سوختن / در دل شب چشم بر در دوختن
من خريدن ناز او نفروختن / باز آتش در دلم افروختن
سوختن در عشق را از بر شديم / آتشي بوديم و خاكستر شديم
از غم اين عشق مردن باك نيست / خون دل هر لحظه خوردن باك نيست
آه ، مي‌ترسم شبي رسوا شوم / بدتر از رسوايي‌ام تنها شوم
واي از اين صيد و آه از آن كمند / پيش رويم خنده پشتم پوزخند
بر چنين نامهربان دل مبند / دوستان گفتند و دل نشنيد پند
خانه‌اي ويران تر از ويرانه‌ام / من حقيقت نيستم افسانه‌ام
گر چه سوزد پر ولي پروانه‌ام / فاش مي‌گويم كه من ديوانه‌ام
تا به كي آخر چنين ديوانگي / پيله‌گي بهتر از اين پروانه‌گي
گفتمش آرام جاني ؟ گفت نه / گفتمش شيرين زباني ؟ گفت نه
گفتمش نامهرباني ؟ گفت نه / مي‌شود يك شب بماني ؟ گفت نه
دل شبي دور از خيالش سر نكرد / گفتمش افسوس او باور نكرد
خود نمي‌دانم خدايا چيستم / يك نفر با من بگويد كيستم
بس كشيدم آه از دل بردنش / آه اگر آهم بگيرد دامنش
با تمام بي‌كسي‌ها ساختم / واي بر من ساده بودم باختم
دل سپردن دست او ديوانگيست / آه غير از من كسي ديوانه نيست
گريه كردن تا سحر كار من است / شاهد من چشم بيمار من است
فكر مي‌كردم كه او يار من است / نه فقط در فكر آزار من است
يك شب آمد زير و رويم كرد و رفت / بغض تلخي در گلويم كرد و رفت
مذهب او هر چه باداباد بود / خوش به حالش كه اينقدر آزاد بود
بي نياز از مستي مي شاد بود / چشمهايش مست مادرزاد بود
يك شبه از عمر سيرم كرد و رفت / من جوان بودم ، پيرم كرد و رفت

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

هر كجا هستي با عشق زندگي كن

یکی بود يکی نبود درویشی بود که زندگی‌اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود. وقتی مُرد همه می‌گفتند به بهشت رفته است؛ آدم مهربانی مثل او حتماً به بهشت می‌رود.در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کيفيت فراگير نرسيده بود و استقبال از او با تشريفات مناسب انجام نشد.فرشته نگهبانی که بايد او را راه می‌داد نگاه سريعی به فهرست نام‌ها انداخت و وقتی نام او را نيافت او را به جهنم فرستاد. مرد وارد شد و آنجا ماند...چند روز بعد شيطان با خشم به دروازه بهشت رفت و يقه فرشته نگهبان را گرفت و گفت: اين کار شما چه معنی میدهد؟! این مرد را فرستاده اید به جهنم که کار مرا کساد کند؟ نگهبان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسيد: چه شده؟ شيطان که از خشم قرمز شده بود گفت: آن مرد را به جهنم فرستاده‌ايد و آمده وکار و زندگی ما را به هم زده. از وقتی که رسيده نشسته و به حرف‌های ديگران گوش می‌دهد و به درد و دلشان می‌رسد. حالا همه دارند در جهنم با هم گفت و گو می‌کنند يکديگر را در آغوش می‌کشند و می‌بوسند. جهنم جای اين کارها نيست! لطفا ًاين مرد را پس بگيريد! با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی; خود شيطان تو را به بهشت بازگرداند!

يكم ديماه ("خورروز" يا "ديگان" ) - روز برابري انسانها در ايران باستان

"يكم ديماه" از 1738 سال پيش از ميلاد «دي گان» و «خور روز» ناميده شده است که به زعم ايرانيان باستان، روز تولد دوباره خورشيد پس از بلندترين شب سال بوده است. سال 1738 قبل از ميلاد (3746 سال پيش) را يک تقويم ويژه پارسيان هند (زرتشتيان ايراني که پس از حمله اعراب مسلمان در سده هفتم ميلادي جلاي وطن کردند و به هند رفتند و در آنجا ماندگار شده اند) به دست داده است. ايرانيان باستان که با نگراني از طولاني بودن شب و ترس از بازنيامدن خورشيد تا سپيده دم در کنار يکديگر بيدار مي نشستند و خود را سرگرم مي کردند تا اندوه ظلمت را فراموش کنند، روز پس از آن شب (يكم دي ماه) را كه «خور روز» و «دي گان (بمانند مهرگان)» ميخواندند به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن مخصوصا دروغ گفتن شوند كه ارتكاب هر كار بد، هرچند كوچك، در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ شمرده مي شد. آيين هاي شب يلدا (شب چله - طولاني ترين شب سال) از هزاره دوم پيش از ميلاد تا به امروز تقريبا به همان صورت در ايران زمين - صرف نظر از مرزبندي ها تحميلي دو قرن گذشته - هر سال برگزار مي شود.
«خور روز، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها (حقوق بشر) بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، شکار، و حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود.
يکي از آيين هاي ويژه «دي گان» اين بود که ايرانيان در اين روز در برابر درخت سرو که به آن به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند مي ايستادند و قول مي دادند كه تا سال بعد دست کم يك نهال سرو ديگر كشت كنند، و جنبش هاي حفظ محيط زيست که از قرن بيستم در همه جا بپاخاسته اند از اين کار ايرانيان باستان تمجيد فراوان مي کنند و به منش آنان احترام مي گذارند. کشت درخت سرو و كاج اينک دارد عادتي جهاني مي شود.
بايد دانست که زبانشناسان واژه «ديday» به معناي روز را گرفته شده از دي ماه ايرانيان ميپندارند. زبان انگليسي يك زبان گرمانيك (ريشه آلماني) و خويشاوند زبان فارسي است.

شب يلدا مبارك

شب يلدا هميشه جاوداني است
زمستان را بهار زندگاني است
شب يلدا شب فر و كيان است
نشان از سنت ايرانيان است

۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

زندگي


زندگي شطرنج دنيا و دل است *** قصه پر رنج صدها مشكل است
شاه دل كيش هوسها مي‌شود *** پای اسب آرزوها در گل است
فيل بخت ما عجب كج مي‌رود *** در سر ما بس خيال باطل است
ما نسنجيده پي فرزين او *** غافل از اينكه حريفي قابل است
مهره‌هاي عمر من نيمش برفت *** مهره‌هاي او تمامش كامل است
با دل صديق ما او حيله‌ها *** دارد و از بازيش دل غافل است

كيش و مات


۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

دعاي باران

از ميان كسانيكه براي دعاي باران به تپه مي روند تنها آنهايي كه با خود چتر مي برند به كار خود ايمان دارند

خليج فارس


تا پرچم ما سه رنگ زيبا دارد ... اين جاذبة قشنگ و گيرا دارد
تا يك زن و مرد در همين خاك وسيع ... بر قلب نشان آريا را دارد
تا نام قشنگ پارس در اين وادي ... در هر نفس و كلام يك تن باقي است
اين نام خليج تا ابد فارس ما ... بر قلب سياه تازيان چون داغي است
تا اين قلم است در كفم مي گويم ... من زاده شدم به نام پاكت اي پارس
تا گوش جهان ز عشق من كر گردد ... فرياد زنم كه '' لا خليج الا فارس "
تا سبز نشان سرسبزي ماست ... الماس سپيد تاج خوشبختي ماست
تا سرخي خون ما ز بيرق جاريست ... اين آبي پاك رمز سرسختي ماست
اين حرف و كلام از درون قلبم ... بر روح قلم دميده جان مي گيرد
وحي است كه قلب و روح و هر ذزة من ... از خالق عشق در جهان مي گيرد
تا مهر به بام آسمان رخشان است ... ايران قشنگ قبلة ايمان است
هر چند شغال مي كند صد فتنه ... اين شير هميشه زنده و غران است
در گوش فرو كن اين ندا اهريمن ... خاور ز خليج فارس جان مي يابد
زيرا كه ز آب گرم اين چشمة نور ... خورشيد به شرق اين زمين مي تابد
اين اشك ، خليج تا ابد فارس ماست ... از چشم وطن چكيده شد ديگر هيچ

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

24 آبان سالگرد درگذشت رهی معیری غزلسرای معاصر

24 آبان 1347(15 نوامبر 1968) رهي معيري غزلسراي معاصردر 59 سالگي بر اثر ابتلاء به سرطان درگذشت. وي كه در سال 1288 خورشيدي (30 آوريل 1909) در تهران به دنيا آمده بود در موسيقي و نقاشي هم ذوق و مهارت داشت. رهي فرزند معيرالممالك يكي از رجال عصر قاجار بود. وي علاوه بر غزل ، مثنوي و ترانه هم مي سرود. در سال 1343 در تهران مجموعه اي از اشعار او تحت عنوان «سايه عمر» انتشار يافته بود. بر پايه اشعار رهي، دهها آهنگ موسيقي ساخته شده و به صورت ترانه در آمده اند كه معروفترين اين غزلها «سوز دل» عنوان دارد كه قبلا توسط بانو دلكش خوانده شده بود و اخيرا هم بانو «شكيلا» آن را خوانده است. ترانه هاي معروف ديگرش عبارتند از: «من از روز ازل»، «خزان عشق»، «تنها ماندم»، «شب جدايي»، «نواي ني» و ... رهي خود نيز چند آهنگ موسيقي ساخته است ازجمله آهنگ «ديدي كه رسوا شد دلم» و ... یادش گرامی باد .

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

21 آبان سالروز درگذشت موسیقیدان نامدار روح الله خالقي

21 آبان (12 نوامبر) سالروز درگذشت موسيقدان و ميهندوست نامدار و سازنده آهنگ سرود ملي "اي ايران"، روح الله خالقي است كه در 59 سالگي در سال 1965 (21 آبان 1344) در سالزبوگ اتريش درگذشت، جنازه اش به تهران منتقل و با تشريفات ويژه به خاک سپرده شد.خالقي در سال 1906 (1385 هجري) در كرمان به دنيا آمده بود. وي موسيقي را عمدتا نزد علينقي وزيري تحصيل كرده بود. خالقي همچنين فارغ التحصيل رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود. وي در سال 1323 انجمن موسيقي ملي ايران را پايه گذاري كرد. به همت خالقي كه شهرت به ملي گرايي داشت تاريخ دو جلدي «موسيقي ايران زمين» تاليف شد. خالقي در عين حال يك نويسنده بود و براي مجلات و به ويژه مجله «پيام نوين» مطلب مي نوشت.
خالقي (به گفته خودش) چون در نصرت الله معينيان احساسات وطندوستانه و در كارهايش پاكدامني و صداقت ويژه مشاهده كرد حاضر شد كه مشاور موسيقي راديو ايران شود و به ايجاد برنامه «گلها» كمك كند كه برخي او را مبتكر اين برنامه مي دانند. خالقي كه بر انواع فرضيه هاي موسيقي و علوم صدا تسلط كامل داشت در زنده كردن موسيقي اصيل ايراني خدمات ارزنده بعمل آورد از جمله توجه به چنگ رودكي. وي بود كه توصيه مي كرد ريشه موسيقي ايراني و واژه هاي گمشده پارسي را بايد در ميان تاجيكها و مردم جنوب روسيه و قفقاز شمالي جستجو كنند.
صدها آهنگ جاويدان از خالقي باقي مانده است كه معروفترين آنها آهنگ سرود «اي ايران» است كه شعر آن را «حسين گلگلاب» استاد وقت دانشگاه تهران (و عضو فرهنگستان ايران) سروده است. اين سرود در سال 1323 (1944 و در جريان اشغال نظامي ايران از سوي متفقين) تكميل شد. انگيزه سرودن اين شعر، مشاهده بي حرمتي هاي نظاميان اشغالگر بود كه از تاريخ و تمدن ايرانيان بي خبر بودند و قضاوتشان بر پايه مشاهده وضعيت روز بود.
سرود «اي ايران» در دهه 1960 در كنفرانس بين المللي بررسي سرودهاي ملي، موثرترين - برانگيزاننده ترين و ميهنگرا ترين سرود ملي كشورها شناخته شده است كه هر ايراني با شنيدن آن برانگيخته و آماده فداكاري براي ميهن مي شود.
طبق يك آمار، در ربع قرن منتهي به 1385 (2006 ميلادي) نوار و سي دي سرود «اي ايران، اي مرز پرگهر ـ اي خاكت سرچشمه هنر» ... «مهر تو شد چون پيشه ام ـ دور از تو نيست انديشه ام» ... «در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما ـ پاينده باد خاك ايران ما» بيش از هر آهنگ و سرود فارسي ديگر توليد و تقريبا در خانه هر ايراني در درون مرز و برون مرز وجود دارد.

رابطه خوش بینی و موفقیت در زندگی انسان

حقایق طاقت فرسای زندگی روزمره، فضای کمی برای خوش بینی باقی میگذارد. اما صبر کنید! هنوز جای امیدواری باقی است؛ در این دنیا چیزی به نام "هوش خوش بینی" نیز وجود دارد. این نوع خوش بینی هیچ یک از حقایق تلخ دنیای امروزی را انکار نمی کند، بلکه به دنبال یافتن راهی برای مقابله با مشکلات است. "مارتین سلیگمن" که کار اصلی زندگی خود را بررسی و مطالعه بر روی خوش بینی و شادی قرار داده، معتقد است که می توان هنر خوش بینی را آموزش دید و یاد گرفت.
این مراحل پایه ای را در نظر بگیرید:
1- بر روی چیزی تمرکز کنید که قدرت کنترل آنرا داشته باشید : خود را درگیر مسائلی که از عهده تان خارج است نکنید. شاید نتوانید گرم شدن کره زمین را کنترل کنید، اما میتوانید در مصرف انرژی صرفه جویی کنید. شاید نتوانید کل سیستم شرکت را کامپیوتری کنید، اما می توانید خودتان را با مهارت های عرضه و تقاضای مدرن مجهز کنید.
2- وقایع را ارزیابی کرده و از متهم کردن خود دست بردارید : همیشه یک راه دیگر برای نگاه کردن به شرایط و موقعیت های مختلف وجود دارد. "لغو سفر هوایی باعث شد من به ملاقات مهمی که برنامه ریزی کرده بودم نرسم." کاری است که شده؛ تنها کاری که از دستتان بر می آید این است که ببینید چه کاری را می توانید جایگزین آن امر کنسل شده بکنید.
3- به اندازه "کافی" فکر کنید : زمانیکه توجه خود را به نداشته های خود معطوف می کنیم، به راحتی از فکر کردن به چیزهایی که داریم محروم می شویم. به عنوان مثال اگر در حال خواند این مقاله هستید می توانید به خود بگویید به اندازه کافی وقت، هوش و ذکاوت دارید و به کامپیوتر و اینترنت هم دسترسی دارید.
4- به دنبال جمع آوری واکنش های خوش بینانه باشید : مانند یک کشاوزر که از زمین زراعی خود مراقبت می کند شما هم وظیفه دارید تا از خوش بینی خود مراقبت کرده آنرا آبیاری کنید، غذا بدهید و در صورت لزوم حرص نمایید. همه ما در زندگی خود شاهد روزهایی بودیم که بدبینی به سراغمان آمده، همیشه باید با حقیقت مواجه شوید و مراقب باشید تا تخیل و تفکرات پوچ و منفی ذهنتان را اشغال نکنند. حدس و گمان را کنار بگذارید و با مسائل و مشکلات خود منطقی برخورد کنید. از خود بپرسید توانایی انجام چه کارهایی را دارید تا با پاسخ به آن احساس قدرت بیشتری در وجودتان ایجاد شود. باید به حقایق رجوع کنید و به دنبال گزینه های متفاوت باشید تا خدای نکرده به دام مطلبی که اکساندر گراهام بل به ما اخطار داده نیفتیم: "آنقدر به یک در بسته خیره نشوید تا دری را که باز است از خاطر ببرید."
سرانجام باید اظهار داشت که هوش خوش بین به درستی می داند که تغییر و بی نظمی غیر قابل اجتناب است و باید از آن مانند سایر موانع عبور کرد. در زمان بروز چنین شرایطی باید هر اقدامی که از دستتان برمی آید انجام دهید؛ همین که مستعد تلاش کردن باشید، کفایت می کند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

هشتم آگوست سالروز پيروزي بزرگ ارتش ايران بر روميان

هشتم آگوست سال 40 پيش از ميلاد ارتش ايران با در هم شكستن ارتش روم، سوريه را پس گرفت . واحدهاي نظامي ايران سپس به پيشروي خود ادامه داده و فلسطين را هم تماما تصرف کردند.
سناي روم كه چنين ديد، به ايران اعلان جنگ داد و سه سال طول كشيد تا تدارك اين جنگ كه براي آن لژيونرهاي رومي از سراسر متصرفات اين امپراتوري، از انگلستان و فرانسه و اسپانيا و آلمان گرفته تا شمال آفريقا، ايلريا (يوگسلاوي) و يونان احضار شده بودند فراهم شود .حمله به ايران در سال 36 پيش از ميلاد با 113 هزار سرباز زبده به فرماندهي ماركوس آنتونيوس (شوهر كلئوپاترا ملكه يوناني تبار مصر) آغاز شد. اين بزرگترين لشكركشي غرب به شرق در طول تاريخ تا سال 1990 بشمار آمده است. پيش از آغاز جنگ ، آخرين درخواست اكتاويوس امپراتور روم كه خواهان پس دادن پرچم هاي سربازان شكست خورده رومي در جنگ حران (كارهه) در سال 53 پيش از ميلاد شده بود از سوي مجلس عالي ايران (مٍهستان) رد شده بود . در جنگ حران هفت لژيون (لشكر) رومي و فرمانده آنان "كراسوس" نابود شده بودند. فرمانده نيروهاي ايران در آن جنگ سپهبد "سورنا" بود كه جنگ افزارهاي تازه به ميدان آورده بود و تاكتيك (تا آن زمان )بي سابقه اي را به كار بسته بود.
ماركوس نيز مانند كراسوس يكي از سه عضو شوراي عالي امپراتوري روم بود. در جنگ تازه، نيروهاي ايراني به فرماندهي فرهادچهارم، شاه انتخابي وقت، از تاكتيك حملات سريع و مكرر سواره نظام سبك اسلحه و كشاندن دشمن به ميداني كه از پيش تهيه شده بود و رها كردن آن در چنگ واحدهاي اصلي استفاده كردند و اين ارتش عظيم را متلاشي ساختند؛ به گونه كه با دادن 24 هزار كشته و هزاران اسير فرار كرد و اسيران رومي به منطقه اي كه امروز شهر اروميه است جهت پرداختن به كار كشاورزي فرستاده شدند. در آن زمان مركز آذربايجان شهري بود كه بقاياي آن به تخت سليمان معروف است.
نويسندگاني كه خود شاهد صحنه هاي جنگ ماركوس و فرهاد چهارم بودند نوشته اند: ماركوس كه زير ضربات سواره نظام ايران قرار داشت پس از آخرين عقب نشيني كه به او اجازه داده شد از راه درياي سياه به قلمرو روم بازگردد از فرط ناراحتي و با مشاهده وضع آشفته سربازان خسته و گرسنه رومي به گريه كردن و اشك ريختن افتاده بود.
اكتاويوس درصدد جمع آوري قوا براي جبران اين شكست برآمد، ولي موفق نشد و پس از آن، روم دچار اختلافات داخلي شد و اكتاويوس كه بعدا سناي روم به او لقب "اوكوستوس" داد مجبور شد كه با ماركوس (شكست خورده از ايران) كه دلبندي به كلئوپاترا، وي را مقيم مصر كرده و به مصوبات سنا توجه نمي كرد بجنگد و از فكر جنگ با ايران خارج شود.

زندگاني

زندگاني برگ بودن در مسير باد نيست
امتحان ريشه‌هاست ؛
ريشه‌اش هرگز اسير باد نيست .
زندگاني پيچك است ،
انتهايش مي‌رسد پيش خدا .
بايد آن را سبز كرد ،
بايد آن را آب داد ،
با آبپاش لحظه‌ها ...

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

مهارت هاي دهگانه زندگي

خودآگاهي
خودآگاهي ، توانايي شناخت و آگاهي از خصوصيات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته‌ها ، ترس و انزجار است . رشد خودآگاهي به فرد كمك مي‌كند تا دريابد تحت استرس قرار دارد يا نه و اين معمولاً پيش شرط ضروري روابط اجتماعي و روابط بين فردي مؤثر و همدلانه است .
همدلي
همدلي يعني اينكه فرد بتواند زندگي ديگران را حتي زماني كه در آن شرايط قرار ندارد درك كند . همدلي به فرد كمك مي‌كند تا بتواند انسانهاي ديگر را حتي وقتي با او متفاوت هستند بپذيرد و به آنها احترام گذارد . همدلي روابط اجتماعي را بهبود مي‌بخشد و به ايجاد رفتارهاي حمايت‌كننده و پذيرنده ، نسبت به انسانهاي ديگر منجر مي‌شود .
ارتباط مؤثر
اين توانايي به فرد كمك مي‌كند تا بتواند بوسيله ارتباط كلامي و غيركلامي و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعيت ، نظر خود را بيان كند بدين معني كه فرد بتواند نظرها ، عقايد ، خواسته‌ها ، نيازها و هيجانهاي خود را ابراز و به هنگام نياز بتواند از ديگران درخواست كمك و راهنمايي نمايد . مهارت تقاضاي كمك و راهنمايي از ديگران در مواقع ضروري از عوامل مهم يك رابطه سالم است .
روابط بين فردي
اين توانايي به ايجاد روابط بين فردي مثبت و مؤثر فرد با انسانهاي ديگر كمك مي‌كند . يكي از اين موارد ، توانايي ايجاد روابط دوستانه است كه در سلامت رواني و اجتماعي ، روابط گرم خانوادگي ، به عنوان يك منبع مهم نقش دارد .
تصميم گيري
اين توانايي به فرد كمك مي‌كند تا به نحو مؤثرتري در مورد مسائل تصميم‌گيري نمايد . اگر كودكان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصميم‌گيري كنند ، جوانب مختلف انتخاب را بررسي و پيامد هر انتخاب را ارزيابي كنند ، مسلما در سطوح بالاتر بهداشت رواني قرار خواهند گرفت .
توانايي حل مسئله
اين توانايي فرد را قادر مي‌سازد تا بطور مؤثرتري مسائل زندگي را حل نمايد . مسائل مهم زندگي چنانچه حل نشده باقي بمانند ، استرس رواني ايجاد مي‌كنند كه به فشار جسمي منجر مي‌شوند .
تفكر خلاق
اين نوع تفكر هم به مسئله و هم به تصميم‌گيريهاي مناسب كمك مي‌كند . با استفاده از اين نوع تفكر ، راه‌حلهاي مختلف مسئله و پيامدهاي هر يك از آنها بررسي مي‌شوند . اين مهارت ، فرد را قادر مي‌سازد تا مسائل را از وراي تجارب مستقيم خود دريابد و حتي زماني كه مشكلي وجود ندارد و تصميم‌گيري خاصي مطرح نيست ، با سازگاري و انعطاف بيشتري به زندگي روزمره بپردازد .
تفكر انتقادي
تفكر انتقادي ، توانايي تحليل اطلاعات و تجارب است . آموزش اين مهارتها ، نوجوانان را قادر مي‌سازد تا در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه و رسانه‌هاي گروهي مقاومت كنند و از آسيب‌هاي ناشي از آن در امان بمانند .
مقابله با هيجانات
اين توانايي فرد را قادر مي‌سازد تا هيجان‌ها را در خود و ديگران تشخيص دهد ، نحوه تأثير هيجانها بر رفتار را بداند و بتواند واكنش مناسبي به هيجانهاي مختلف نشان دهد . اگر با حالات هيجاني ، مثل غم و خشم يا اضطراب درست برخورد نشود ، اين هيجان تأثير منفي بر سلامت جسمي و رواني خواهد گذاشت و براي سلامت پيامدهاي منفي به دنبال خواهد داشت .
توانايي مقابله با استرس
اين توانايي شامل شناخت استرس‌هاي مختلف زندگي و تأثير آنها بر فرد است . شناسايي منابع استرس و نحوه تأثير آن بر انسان ، فرد را قادر مي‌سازد تا با اعمال و موضع‌گيريهاي خود ، فشار و استرس را كاهش دهد .

۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

آخرين دلخوشي شمع

سوختنش را ،
آب شدنش را
و تمام شدنش را
پروانه‌اي از دور به تماشا نشسته بود !
اين آخرين دلخوشي شمع بود .

8 مرداد سالروز مرگ بلاش اول شاه با تدبير اشكاني

بلاش اول شاه انتخابي ايران در دوران اشكانيان، سي ام جولاي سال 77 ميلادي درگذشت. وي كه غربيها نامش را Vologeses مي‌نويسند منسوب به مادها (مردم شمالغربي ايران- ساتراپي ري و مناطق واقع در غرب آن) و يكي از شاهان با تدبير ايران باستان بود و 27 سال سلطنت كرد. وی دو برادر به نامهای تیرداد و پاکرو داشت که پاکرو را حاکم پارت کرد و سپس خواست تا ارمنستان را برای تیرداد تصرف کند . ارمنستان در ابتدا سر تسلیم فرو آورد ، اما چندی بعد به دلیل شیوع بیماری واگیردار مهلکی بلاش مجبور به عقب نشینی شد . در جنگهای زیادی که درزمان بلاش بین ایران و روم بر سر ارمنستان در گرفت عاقبت دو دولت توافق کردند که تیرداد برادر بلاش ، شاه ارمنستان باشد اما تاج خود را از قیصر روم بگیرد . پس در سال 66 میلادی تیرداد به همراه خانواده اش به همراه 3000 تن از نجبا برای دریافت تاج از قیصر به ایتالیا رفت . تیرداد برطبق مراسم رومی می‌بایست بدون شمشیر به حضور قیصر حاضر شود . اما چون تیرداد راضی به اینکار نشد . قرار شد که با شمشیر برود اما تیغه شمشیر به غلاف آن میخکوب گردد . بدینگونه تیرداد تاج خود را از نرون گرفت و بازگشت . بلاش اول برخلاف برادران و پدرانش به کشتار خاندان خود نپرداخت ، و بر عکس برادران خود را با کوشش بسیار حاکم نواحی مختلف ساخت . وي در ژوئيه سال 76، يكسال پيش از اين كه فوت شود دستور داده بود «اوستا» به صورت كتاب درآيد كه اين كار او را بعدا اردشير پاپكان تكميل كرد. برای اولین بار در زمان اوست که نقش آتشکده و موبد بر روی سکه ها دیده می شود .

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

پاركور (Parkour) چيست ؟

پاركور يك ورزش و هنر است ، هنر جابجايي . براي مثال يك فرد عادي وقتي به يك ارتفاع مي‌رسد دنبال پله براي پايين آمدن از آن مي‌گردد ، اما يك پاركور كار از آن ارتفاع مي‌پرد. يك آدم عادي وقتي به يك مانع مي‌رسد مسيرش را عوض مي‌كند ، اما يك پاركور كار آن مانع را با يكي از حركات پاركور پشت سر مي‌گذارد . اين كار در قالب ورزش انجام مي‌شود نه زندگي روزمره !
پاركور مثل همه ورزشهاي ديگر ، دنيايي از تكنيك و فلسفه است . يك انسان عادي وقتي از ارتفاع 4 متري بپرد بدون شك آسيب مي‌بيند ، در حالي كه يك پاركوركار به سادگي از آن ارتفاع مي‌پرد بدون اينكه كوچكترين آسيبي ببيند . او با استفاده از فنون پاركر فشار وارد بر پاها را دفع مي‌كند و صحيح و سالم مي‌رود . به بيان رسمي‌تر پاركور يعني رفتن از نقطه A به B در سريع‌ترين زمان با استفاده از توانايي‌هاي بدن انسان . پاركور در ايران ورزش جاافتاده‌اي نيست و خيلي‌ها تا حالا اسم آن را هم نشنيده‌اند .
پاركور مثل ساير ورزش‌ها ذهن را آزاد و استرس را به شدت كاهش مي‌دهد . به ما ياد مي‌دهد چطور با مشكلات زندگي مبارزه كنيم ، چون كم‌كم ياد مي‌گيريم كه نبايد بعلت وجود يك مانع مسيرمان را عوض كنيم ، بلكه بايد مانع را از سر راهمان برداريم .
پاركور در دسته ورزش‌هاي بسيار خطرناك قرار نمي‌گيرد ، ولي ورزش خطرناكي است و بايد در آن سياست ، صبر ، خودباوري ، شجاعت و ... داشته باشيم كه همه اينها با تمرين بدست مي‌آيد . براي انجام تمرين‌هاي مطلوب پاركور بايد كمي آمادگي بدني (انعطاف و وزن مناسب و ...) داشته باشيم ، ولي با نداشتن اينها هم مي‌توانيم تمرينهاي پاركور را در حد خودمان انجام دهيم .
عده‌اي فكر مي‌كنند پاركور يعني بي‌كله بودن ! وقتي پله هست چرا از ديوار بپريم ؟در جواب بايد گفت كه وقتي مي‌توانيم با هلي‌كوپتر يا تله‌كابين بالاي كوه برويم پس چرا كوه‌نوردي مي‌كنيم ؟ پس مي‌بينيم كه ذات ورزش همين است و ذات پاركور هم مثل ساير ورزش‌ها گذر از موانع است .

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

Sparrows Peace

Sparrows were runing away even from his shadow . He would always pursue sparrows and prey them in a suitable opportunity . He would say frequently that sparrow meal has several virtues . But in these days , sparrows would draw near him without fear and peak at his grave willingly .

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

رازهايي براي رسيدن به حقيقت زندگي

راز اول :
تمامي آنچه كه به منظور خوشحالي و خوشبختي واقعي بدان نياز داريم ، در درون ماست .
راز دوم :
تصوير ذهني درست از خود ، ما را به حقيقت زندگي هدايت مي‌كند . هر انساني ، يك تصوير ذهني از خود دارد كه من كيستم و چه مي‌توانم انجام دهم ؟ تصوير ذهني هر انساني ، پايه اصلي شخصيت و رفتارهاي اوست . بعبارت ديگر ، تصوير ذهني ما از خود ،نشانه‌اي از احساس فضيلت و بزرگي ما مي‌باشد و نشان مي‌دهد كه چه كارهايي از ما ساخته است و چه كارهايي از ما ساخته نيست . انسانها حقيقت زندگي را با تصويرهاي ذهني خود مي‌سازند . آري تصوير ذهني زيبا از خود ، موفقيت‌ها را مي‌سازد و موفقيت‌ها باعث بهتر شدن تصوير ذهني انسان از خود مي‌گردد . تصوير ذهني ما از خودمان ، نمادي از مجموعه باورهاي ما در فضاي زندگي است .
راز سوم :
هدف زندگاني ، آن است كه تمام توانايي‌هاي بالقوه خود را بعنوان يك انسان خلاق بشناسيم و آنها را شكوفا كنيم و بهترين خويشتن خويش را از خود ظاهر كنيم و به بيشترين رشد و شكوفايي برسيم .
راز چهارم :
تغيير در وجود ، نه تنها ممكن و ميسر است ، بلكه اجتناب ناپذير است ؛ زيرا تا ما تغيير نكنيم زندگي‌مان تغيير نمي‌كند .
راز پنجم :
تمام مشكلات ، موانع و مصائب زندگي ، در واقع درسهايي هستند كه به انسان مي‌آموزند و انسان را مي‌سازند . آنها فرصتهايي در لباس مبدل‌اند . حتي گاهي مشكلات ، الطاف خفيه خداوند هستند كه باعث رشد و شكوفايي انسان مي‌شوند . پس اين الطاف را گرامي بداريم و از آنها درس بگيريم .
راز ششم :
ترس و ترديد ، سرزندگي و نشاط را از انسان مي‌ربايد . با باورهاي عالي و توكل بر خداوند ، هرگونه ترس و ترديد را از فضاي فكر خود دور كنيم و در وادي يقين و عشق ، محكم و استوار به جلو برويم و زندگي پرحاصلي را در محضر خدا و كائنات خلق كنيم .
راز هفتم :
مادامي كه خودمان را دوست نداشته باشيم و به خودمان عشق نورزيم ، نمي‌توانيم به كسي عشق بورزيم و از عشق ديگران نسبت به خود بهره‌اي ببريم . پس گوهر عشق را ابتدا به خود تقديم كنيم تا بتوانيم مظهر عشق‌ورزي براي ديگران باشيم .
راز هشتم :
تمامي ارتباطات ما با كائنات و ديگران ، آيينه‌هايي هستند كه خود ما را نشان مي‌دهند و تمامي مردم ، آموزگاران ما به حساب مي‌آيند . پس با خودباوري و اعتماد به نفس ، زيباترين رابطه‌ها را برقرار كنيم و از كليد طلايي ارتباطات ، براي باز كردن هر در بسته‌اي در زندگي استفاده كنيم و موفق شويم .
راز نهم :
سعادت واقعي در زندگي ، در نحوه عكس‌العمل ما در مقابل رخدادها و حوادث زندگي است ، نه در بخت و اقبال . بنابراين خود را زندگي خود بدانيم و تقصير را به عهده ديگران نيندازيم تا بتوانيم با عكس‌العملهاي مناسب ، حقيقت زيباي زندگي را به واقعيت قابل قبول تبديل كنيم و به خوشبختي و سعادت برسيم .
راز دهم :
حقيقت زندگي ، بر مبناي عشق الهي استوار است . انسانهاي موفق و كامياب ، وجود خود را با عشق الهي ، جذاب و منور مي‌كنند و با تقديم عشق به انسانهاي ديگر و به كل كائنات ، به زندگي سعادتمندانه‌اي مي‌رسند .
راز يازدهم :
از آنجايي كه انسانها در مسير زندگي گاهي از اجراي درست قانونمندي‌هاي زندگي غافل مي‌شوند و با انديشه‌هاي غلط و القائات منفي ديگران ، از مسير درست زندگي به بيراهه مي‌روند ، بنابراين ارزيابي مستمر كيفيت زندگي و اصلاح لحظه به لحظه خود ، مي تواند انسان را در مسير درست و رسيدن به حقيقت زندگي هدايت كند .زيباترين معيار ارزيابي كيفيت زندگي ، اين است كه در پايان هر روز ، از خود سؤال كنيم كه آيا من روز پرحاصلي داشتم و از لحظه‌هاي زندگي خود لذت برده‌ام ؟
با اجراي درست رازهاي حقيقت زندگي ، به اين نتيجه مي‌رسيم كه تمامي آنچه كه براي خوشحالي و خوشبختي واقعي در زندگي به آن احتياج داريم ، هم اكنون از آن ما و در اختيار ماست و ما بايد هوشيارانه قانونمندي‌هاي رسيدن به حقيقت زندگي را اجرا كنيم تا بتوانيم از مواهب الهي استفاده كرده و از لحظه‌هاي زندگي در مسير كمال لذت ببريم .

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

معرفي كمپاني : تامي هيلفايگر (TOMMY HILFIGER)

در 24 مارس سال 1951 ، در شهر كوچك الميرا در ايالت نيويورك پسري به نام تامي هيلفايگر متولد شد . او در يك خانواده روسي كاتوليك بزرگ شد . تامي دومين فرزند از نه فرزند خانواده بود و از سنين جواني به مد و لباس علاقه داشت و مي‌دانست كه در آينده در اين زمينه كار خواهد كرد . تامي استعدادي ذاتي در مد و تجارت داشت و همانطور كه به تحصيل ادامه مي‌داد ، در سال 1969 هنگاميكه 18 ساله بود ، تصميم گرفت تا فروشگاه لباس كوچكي را افتتاح كند . او كار خود را با 150 دلار آغاز كرد و اولين محصولاتش 20 جفت شلوار جين بودند . تامي هميشه با هدف كالايي براي مردم كار مي‌كرد (همان چيزي كه در آگهي‌هاي بعد او ديده مي‌شود) . او فروشگاهي با نام «مكاني براي مردم» را در شمال ايالت نيويورك افتتاح كرد كه بيشتر نوجوانان از آن استقبال مي‌كردند و آن مكان محلي هيجان‌انگيز براي آنها بود . پس از مدتي تعداد آن فروشگاهها را به ده فروشگاه رساند .او هر هفته به شهر نيويورك مي‌رفت تا شلوارهاي جين و مدل شلوارهايي را كه از زير زانو گشاد مي‌شد و در شهر او وجود نداشت ، تهيه كند و آنها را در فروشگاه خود به فروش برساند . مردم آنطور كه انتظار ميرفت ، از اين شيوه استقبال نكردند و هنگاميكه هيلفايگر 25 ساله بود ، فروشگاههاي «مكاني براي مردم» با شكست مواجه شد ، اما او پس از اين عدم موفقيت ، تجربه خوبي كسب كرد و در سال 1979 به همراه همسرش به شهر نيويورك سفر كرد تا شانس خود را در طراحي لباس امتحان كند . او مدتي به عنوان دستيار دو طراح بزرگ و برجسته ، كالوين كلين و پري اليز به آنها كمك كرد . هيلفايگر در نيويورك با «موهان مورجاني» كه امتياز طراحي شلوار جين گلوريا وندربيلت Gloria Vanderbilt را داشت ، ملاقات كرد . مورجاني جون در حال ورشكستگي بود ، شركت را به قيمت بسيار پاييني مي‌فروخت . پس تامي به كمك دو تن از دوستانش اين شركت را خريداري كرد و يك سال بعد آن را با نام كمپاني تامي هيلفايگر Tommy Hilfiger Inc به ثبت رساند و از سال 1982 تا 1989 رئيس اين شركت بود . طرح‌هاي هيلفايگر باعث شهرت شركت شد و او را به برند معروفي در جهان بدل كرد . تامي از سال 1984 لباسهايي با برند تامي طراحي كرد و برند مخصوص خود را در سال 1985 افتتاح كرد . او در حال حاضر (از سال 1992) مدير اين شركت ، رئيس افتخاري هيئت مديره (از سال 1994) و طراح اصلي كمپاني است .
هيلفايگر شركت خود را كه كارش را از لباسهاي ورزشي و جين آغاز كرده بود ، به انواع لباسهاي مردانه و كت و شلوار ، لباسهاي زنانه ، بچه‌گانه ، كفش ، عينك ، عطر و لوازم منزل گسترش داد .هيلفايگر در اوايل كارش و در نخستين تبليغ خود اعلام كرده بود كه او در كنار پري اليز ، رالف لورن و كالوين كلين بزرگ‌ترين طراحان مردانه آمريكايي را تشكيل مي‌دهند . اين تبليغ سه ميليون دلار براي او خرج داشت .اگرچه اين ادعا در آن زمان زود بود ، اما از حقيقت دور نبود و او پس از مدتي به يكي از معروفترين و بهترين طراحان آمريكايي بدل شد . فروش لباسهاي تامي در سال 1990 به 25 ميليون دلار رسيد .
تامي در اولين دور جوايز مد و موسيقي VH1 كه در سال 1995 برگزار شد ، جايزه طراح برتر را دريافت كرد و در همين سال انجمن طراحان مد آمريكا او را بعنوان بهترين طراح مردانه سال 1997 انتخاب كرد .در سال 1998 كالج طراحي پارسونز در نيويورك به او جايزه طراح سال را اهدا كرد . هيلفايگر جوايز بسياري هم از مراسم «في‌في» كه اسكار عطر محسوب مي‌شود ، دريافت كرده است . در سال 2002 نيز تامي بعنوان طراح برتر بين‌المللي سال مجله مردانه GQ انتخاب شد .
برند تامي هيلفايگر بيشتر با نام تامي مشهور است . تامي كه از همسرش جدا شده است ، به همراه چهار فرزند خود در گرينويچ زندگي مي‌كند و تعطيلات خود را در يك خانه تابستاني در جزيره موستيك در درياي كارائيب مي‌گذراند . تامي در سال 2006 كمپاني خود را به دليل خسته شدن از فروش ، به مبلغ 6/1 ميليارد دلار به يك شركت سرمايه‌گذاري خصوصي به نام «آپاكس» فروخت . چند ماه قبل نيز مالك جديد كالوين كلين ، شركت تامي را با سه ميليارد دلار از آن خود كرد .
مجله پوشاك زنانه WWD اخيراً ليست سالانه 100 برند مشهور دنيا را اعلام كرد كه تامي هيلفايگر ، در اين ليست در رديف نخست قرار گرفت . در حال حاضر هيلفايگر علاوه بر بيش از 40 برند لباس ، محصولاتي از قبيل عطر ، كمربند ، روتختي ، لوازم منزل و لوازم آرايشي را در بيش از 60 كشور جهان توزيع مي‌كند و امپراطوري هيلفايگر بيش از 5/1 ميليارد دلار در سال درآمد دارد .

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

داغ دل

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

قیصر امین پور

عشق

عشق يعني مستي و ديوانگي ، عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر ، عشق يعني سجده‌ها با چشم تر
عشق يعني سر به دار آويختن ، عشق يعني اشك حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن ، عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن يا ساختن ، عشق يعني زندگي را در جهان باختن
عشق يعني انتظار و انتظار ، عشق يعني هر چه بيني عكس يار
عشق يعني ديده بر در دوختن ، عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني شعله بر خرمن زدن ، عشق يعني رسم دل بر هم زدن

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

روز مادر مبارك

آسمان را گفتم می توانی آيا بهر يک لحظه خيلی کوتاه روح مادر گردی
صاحب رفعت ديگر گردی
گفت نی نی هرگز من برای اين کار کهکشان کم دارم ، نوريان کم دارم ، مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم
***
خاک را پرسيدم می توانی آيا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز من برای اين کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم
***
اين جهان را گفتم هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آيا لفظ مادر گردی همه رفعت را همه عزت را همه شوکت را بهر يک ثانيه بستر گردی
گفت نی نی هرگز من برای اين کار آسمان کم دارم اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم عزت ونام ونشان کم دارم
***
آنجهان راگفتم می توانی آيا لحظه‌اي دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز من برای اين کار باغ رنگين جنان کم دارم آنچه در سينه مادر بود آن کم دارم
***
روی کردم با بحر گفتم اورا آيا می شود اينکه به يک لحظه خيلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز من برای اين کار بيکران بودن را بيکران کم دارم
ناقص ومحدودم بهر اين کار بزرگ قطره يی بيش نيم طاقت وتاب وتوان کم دارم
***
صبحدم را گفتم می توانی آيا لب مادر گردی عسل وقند بريزد از تو لحظه حرف زدن جان شوی
عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز گل لبخند که رويد زلبان مادر به بهار دگری نتوان يافت
دربهشت دگری نتوان جست من ازان آب حيات من ازان لذت جان
که بود خنده اوچشمه آن من ازان محرومم خنده من خاليست زان سپيده که دمد از افق
خنده او خنده او روح است خنده او جان است جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
***
کردم از علم سوال می توانی آيا معنی مادر را بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز من برای اين کار منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم قدرت شرح وبيان کم دارم
***
درپی عشق شدم تا درآئينه‌ي او چهره مادر بينم
ديدم او مادر بود ديدم او در دل عطر ديدم او در تن گل ديدم اودر دم جانپرور مشکين نسيم ديدم
او درپرش نبض سحر ديدم او درتپش قلب چمن ديدم او لحظه روئيدن باغ از دل سبزترين فصل بهار
لحظه پر زدن پروانه در چمنزار دل انگيزترين زيبايی
بلکه او درهمه زيبايی بلکه او درهمه عالم خوبی ، همه رعنايی همه جا پيدا بود ،
همه جا پيدا بود

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

امشب

امشب از داغ غمت دل را چراغان میکنم

تا سحر بیدارم امشب با تو پیمان میکنم

گاهی از شوق وصالت ساز مستی میزنم

گاهی از شرم گنه سر در گریبان میکنم

با غم عشقت بسازم یا بسوزم منتظر

فال حافظ میزنم نی نی به از آن میکنم

باده ای سر میکشم آری وضو دارم هنوز

پیر مستان هر چه فرماید به قرآن میکن

خود و روياهايت را باور كن

به دنبال هر رويا ، لحظاتي پيش مي‌آيد كه گويي آن را از دست داده‌اي ، درست در همان لحظه است كه بايد خود را باور كني ، باور به اين كه قادر به هموار ساختن هر مانع در راهي و آنگاه كه روياهايت به حقيقت پيوست ، درخواهي يافت كه چقدر نيرومند شده‌اي .

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

اثرهاي موفقيت در زندگي و شغل

افرادي در زمينه شغل و زندگي موفق‌اند كه از ويژگي‌هاي زير برخوردار باشند :
افرادي كه وقت‌شناس هستند و به زمان اهميت مي‌دهند و نيز از وقت خودشان و ديگران به خوبي استفاده مي‌كنند ، همچنين به ظاهر و آراستگي توجه داشته ، از بدپوشي و كثيفي پرهيز مي‌كنند و باور دارند كه ترفيع و موفقيت و خوشي در شغل و زندگي را بايد به دست آورند و در اين راه از تلاش و كوشش دريغ نمي‌ورزند؛ در مواجهه با مشكلات و مسائل به جاي افسوس و آه و ناله ، به يافتن راه‌حلهاي مختلف مي‌پردازند و ضمن پذيرش اشتباهات خود ، از دليل تراشي و حواله آن به ديگران خودداري مي‌كنند .
افرادي كه پيروزمندانه زندگي مي‌كنند به جاي اينكه منتظر كمك ديگران باشند ، خود به ديگران كمك مي‌كنند و در پذيرش مسئوليت‌ها منتظر درخواست و پيشنهاد نمي‌شوند ، بلكه داوطلبانه به سوي آن مي‌روند . احترام مي‌گذارند و مودب هستند .
همه انسان‌ها ذهنشان فعال است و توانايي ايجاد تعداد نامحدودي ايده را دارند . افراد موفق از ايده‌پردازي خودداري نمي‌كنند ، مغز خود را پرورش و تمرين مي‌دهند و سعي مي‌كنند ايده‌هاي بيشتر و مطلوب‌تر توليد كرده و علاوه بر آن تلاش كرده تا ايده‌هاي خود را با هم مقايسه كرده و بهترين ايده‌ها را عمل خواهدكرد .
اصول موفقيت
طرح هاي كوچك را كنار بگذاريد و براي زندگي خود اهدافي بزرگ ، ولي دست‌يافتني و نه آرماني انتخاب كنيد : هدف عالي و بزرگ شما را به تفكر ، تلاش و كوشش وا مي‌دارد ، پس سعي كنيد به اهداف بزرگ بينديشيد و موفقيت را با تمام وجود بخواهيد . همواره به خاطر داشته باشيد كه افراد موفق ، مردان و زناني جسور و با ارداه‌اند كه از مشكلات هراسي به دل راه نمي‌دهند .
از هوش و استعداد و پشتكار كمك بگيريد : يقين بدانيد به قول باكستون با استعداد متوسط اما پشتكار قوي به هر چه بخواهيد ، مي‌رسيد . همچنين شيلر مي‌گويد تنها كسي موفق مي‌شود كه به انتظار ننشيند و همه چيز را از هوش و حواس خود نخواهد . معني اين سخن اين است كه كاميابي و موفقيت زماني به دست مي‌آيد كه از هوش و استعداد ، نظم و دقت و شكيبايي و پشتكار بهره كافي گرفته شود .
شانس را جايگزين لياقت و اعتماد به نفس نكنيد و از فرصت‌ها بهره بگيريد . شانس به معناي توانايي درك موقعيت و انتخاب بهترين‌هاست . ضرب‌المثل معرف «شانس فقط يكبار در خانه آدم را مي‌زند» بيانگر همين موقعيت‌شناسي است . شانس و اقبال يعني استفاده به جا از فرصت‌هاي پيش‌آمده . همواره «خواستن ، توانستن است » را شعار خود قرار دهيد : خواستن نه به معناي ميل داشتن ، آرزو كردن و اميدوار بودن بلكه به معناي عمل كردن است . خواستن يعني اراده كردن و اراده كردن ، يك فرمان دروني است كه عمل به آن موفقيت را به بار خواهدآورد .
نمي‌توانم ، نمي‌أانم و نمي‌شود را از ذهنتان بيرون بريزيد : در دنياي انسان‌ها غير ممكن وجود ندارد و انجام هر كار به شرط داشتن اراده قوي ، امكان‌پذير است و مطمئن باشيد كه با اراده ، مقاومت ، شكيبايي و انتخاب راه درست به سوي مقصد و تصميم‌گيري به موقع ، انجام هر كاري ممكن مي‌شود .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

رازهاي كاميابي

مسئوليت پذيري كامل
انسان‌هاي كامياب ، هرگز ديگران را مسئول اشتباهات خود ندانسته و مقصرشان نمي‌شمارند . آنان حتي در ذهن خويش هم چنين نمي‌انديشند و شعارشان اين است : « اگر من بايد ترقي كنم ، پس جوابگوي رخدادهاي آن نيز هستم .» موقعي كه مي‌گوييد كسي يا چيزي شما را از كاميابي باز مي‌دارد ، در حقيقت توان خود را ناديده گرفته‌ايد . مثلاً به طرف مقابلتان مي‌گوييد : «تو بيشتر و بهتر از من مي‌تواني زندگي‌ام را مهار كني !» پذيرش مسئوليت زندگي خودتان ، يكي از نيروبخش‌ترين شيوه هايي است كه مي‌توانيد به كار ببنديد .
هدفمند زندگي كنيد
شايد مهم‌ترين عاملي كه انسان‌هاي موفق را از بقيه متمايز مي‌سازد ، اين است كه زندگي آنان «هدفدار» مي‌باشد و آنچه را انجام مي‌دهند كه اعتقاد دارند به خاطرش چشم به جهان گشوده‌اند . واين داير ، نويسنده اثر پرفروش « اشتباهاتي كه در زندگي‌مان مرتكب مي‌شويم » مي‌گويد : مهم‌ترين عامل براي انسان كاملاً وظيفه‌شناس ، هدف داشتن در زندگي است . حيات بدون هدف مترادف است با روزگار گذراندن با كمترين تلاش . اما هنگامي كه با هدفي زندگي مي‌كنيد ، انگيزه اصلي شما اين است كه كارها را به خوبي انجام دهيد . اقدامي را كه صورت مي‌دهيد ، دوست داريد و آن را مي‌نمايانيد . مردم تمايل دارند كه با شما همكاري كنند ؛ چون تعهد و الزامتان را درك مي‌كنند .
برنامه ريزي كنيد
كوشش براي دستيابي به اهدافتان ، بدون طرح نقشه ، مثل رانندگي بدون نقشه راهنماست . زمان ، انرژي و هزينه هدر رفته ، احتمالاً سبب مي‌شود كه پيش از رسيدن به هدف ، از ابتداي راه ، از سفر سر باز زنيد . برايان تريسي يكي از كامرواترين نويسندگان ، سخنرانان و مربيان آمريكا خاطر نشان مي‌كند : « هدف‌هايي كه نگاشته نمي‌شوند ، به هيچ وجه ، هدف به شمار نمي‌روند ، بلكه صرفاً خيال‌پردازي هستند . با دسترسي به يك نقشه راهنما ، از مسافرت لذت مي‌بريد و در كوتاه‌ترين زمان ممكن ، خود را به مقصد مي‌رسانيد .»
براي هر چيز ارزش قائل شويد
دلتان مي‌خواهد خانه‌اي بزرگ ، خودرويي جديد و ميليون‌ها دلار پول داشته باشيد ، ولي مشكل اينجاست كه همه انسان‌ها چنين آرزوهايي را در سر مي‌پرورانند . اما افراد موفق درمي‌يابند كه براي تحقق بخشيدن به اين قبيل روياها تا چه حد بايد تلاش كنند تا بتوانند آن آرزوها را عملي سازند . به اين ترتيب ، آنها به سبب تلاشي كه بايد به منظور دستيابي به اين آرزوها انجام دهند ، هرگز لب به شكوه و شكايت نمي‌گشايند .
كارشناس و كارآزموده شويد
يكي از مشخصه‌هاي جالب توجه سخنرانان شوق‌آوري كه با آنان به گفت و گو مي‌نشينيم ، انگيزه خارق‌العاده آنان براي «بهتر بودن» است و به منظور پيشبرد مهارت‌هايشان تقريباً از انجام دادن هيچ كاري رويگردان نيستند . پاتريشيا فريپ ، زماني كه راهكارهاي حركت به سوي كاميابي را براي افزون بر 500 مدير اجرايي توضيح مي‌داد ، اظهار مي‌داشت كه جهت پيشرفت مهارت‌هاي گفتاري‌اش يك كارگاه تأسيس كرد و يك مربي استخدام نمود ، تا در اين كار به وي ياري رساند و فيلم آن صحنه‌ها را نيز به ديگران نشان مي‌داد تا همگان شاهد باشند كه وي چگونه توانايي‌هايش را بهبود بخشيده است .
چنانچه كسي از شما موقع كار ، فيلمبرداري كند و آن را براي ديگران پخش كند ، چه احساسي به شما دست مي‌دهد ؟ آيا به اين كار مباهات مي‌ورزيد يا ناراحت مي‌شويد ؟ اگر آشفته مي‌شويد ، از همين امروز تصميم بگيريد بر تلاش‌تان چنان بيفزاييد تا در كار و رشته خود بهترين شويد . درباره زندگي و شرح حال كارشناسان به مطالعه بپردازيد تا دريابيد كه بهترين‌ها به چه اعمالي مبادرت مي‌ورزند و شما هم چنين كنيد .
هرگز تسليم نشويد
شايد اين جمله مبهم باشد ، ولي وقتي كه واقعاً به هدفتان متعهد و پايبند باشيد ، حتي حق تسليم شدن هم نداريد . بايد هر كار مفيدي كه شما را به هدفتان نزديك‌تر مي‌كند ، انجام دهيد . در طول روز هر قدر وقت داريد ، براي به دست آوردن اهداف و تحقق روياهايتان صرف كنيد . از خود بپرسيد : « آيا كاري را كه حالا صورت مي‌دهم ، مرا به هدفم نزديك مي‌كند ؟» ، اگر اينطور نبود كار ضروري را در اولويت قرار دهيد .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

درخت آرزوها

دستانش كوچك است، كوچك كوچك، اما آرزوهاي بزرگي دارد؛ بزرگ به وسعت دردهايش . صورتش مثل قبل نمي‌درخشد، زرد است، زرد زرد و ابروها و مژه‌هايش هم. انگار زرديشان را به رخ هم مي‌كشند. موهايش هم ديگر پريشان نيست كه يك روز سياه بود، سياه سياه. كدام خزان برگ‌هاي وجودش را زرد كرد؟ كدام دست نامهربان تقدير رنگ سياهي به زندگي‌اش پاشيد؟ نمي‌داند.
بخش سرطان بوي ديگري دارد، خوب نفس بكش: كساني كه روي تخت‌ها تنها درد را مي‌شناسند، نه لباس مي‌خواهند و نه كفش نو. يك آرزو بيشتر ندارند مثل مهسا، مي‌خواهند دستي مهربان به زردي‌ها رنگ سبز بپاشد، همانطور كه بهار زمين زرد رو را سبزگون كرده . آنها هواي تازه مي‌خواهند، چون دوست دارند نفس بكشند؛ نفس آسوده . مثل نفس كشيدن زمين در هواي فروردين: «زمين به ما آموخت: ز پيش حادثه بايد كه پاي پس نكشيم، مگر كم از خاكيم؟ نفس كشيد زمين، ما چرا نفس نكشيم؟»
«مهسا»ي 10 ساله حالا يك آرزو بيشتر ندارد، نه عروسك آواز‌خوان مي‌خواهد نه دوچرخه و نه اسباب‌بازي. او سلامتي مي‌خواهد و آرامش . مي‌نويسد آرزويش را بر تكه‌اي كاغذ و به سراغ درخت آرزوها مي‌رود. درخت پر است از آرزوهاي كوچك و بزرگ كودكاني مثل مهسا كه همه يك درد مشترك دارند.
آرزويش را مثل ميوه به درخت مي‌آويزد، به اين اميد كه زودتر برآورده شود. روزها مي‌گذرد اما ميوه آرزوي مهسا به بار نمي‌نشيند، مثل برگي زرد مي‌شود و نارس از شاخه مي‌ريزد. همان‌طور كه زندگي كوتاهش خزان‌زده مي‌شود و پرپر.
راه درخت آرزوها خيلي دور نيست، بيمارستان شهدا، بخش سرطان مؤسسه خيريه كمك به بيماران سرطاني، واحد كتابخانه كودكان. درختي اينجاست كه بار آرزوهاي بچه‌هاي سرطاني را مي‌كشد.
آنها آرزوهايشان را مي‌نويسند و به درخت مي‌آويزند به اميد آن‌كه دستاني مهربان براي برآورده كردنش بلند شود: يكي دلش دفتر نقاشي بزرگ مي‌خواهد با مدادهاي خيلي زياد، يكي آرزو مي‌كند گيتار داشته باشد تا با آن بنوازد و ديگري از خدا دوچرخه مي‌خواهد.
آرزوهايي كه برآورده مي‌شود، روي يك تابلو در كنار درخت آرزوها مي‌نشيند و آرزوهايي كه برآورده شدنش از عهده بشر خارج است، در گوشه‌اي از تابلو نگاهت را به خود مي‌خواند: كودكي مي‌خواهد همه مريض‌ها شفا پيدا كنند، ديگري مثل مهسا دوست دارد بيماري سرطان هرچه زودتر از بدنش رخت بركند و تو تنها مي‌تواني آرزو كني : اي كاش آرزوهايشان برآورده شود...
برآورده كردن آرزوها تنها بخشي از فعاليت‌هاي مؤسسه خيريه «بهنام دهش‌پور» است. اين مؤسسه همه بيماران سرطاني و خانواده‌هايشان را زيرپوشش دارد؛ از هر سني و جنسي. وجه تسميه‌اش هم جواني است به نام بهنام كه نخستين قدم را در اين راه گذاشت . سرطان كبد او را 3 سال ميهمان بخش سرطان بيمارستان شهدا كرد، اما در اين سال‌ها تنها درمان نمي‌شد، درمان هم مي‌كرد. وقتي بهنام 17 ساله ، فرسودگي بخش را ديد، تنها آرزويش شد بهبود وضعيت بيماران سرطاني.
با كمك دوستانش و خانواده‌هايشان، بازارچه خيريه به پا مي‌كرد، به تكميل كارهاي نيمه تمام بخش كمك مي‌كرد، در آخر هم وقتي شمع‌هاي تزييني به نفع بيماران سرطاني مي‌فروخت، شمع زندگي‌اش خاموش شد، اما نورش همچنان در دل اطرافيان روشن ماند تا راهش را ادامه دهند. خانواده، بستگان و دوستان بهنام حالا 14 سال است كه در اين راه قدم برمي‌دارند؛ به قصد درمان رايگان بيماران نيازمند سرطاني و ياري خانواده‌هايشان . 14 سال است كه اين مؤسسه سرپاست و همين‌طور درخت آرزوها .
براي تماس با موسسه خيريه بهنام دهش پور و كمك به آن مي‌توانيد به سايت www.behnamcharity.org.ir مراجعه كنيد .

28 ارديبهشت روز بزرگداشت حكيم عمر خيام نيشابوري

حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی - درگذشته ۱۲ آذر ۵۱۰ خورشیدی ) که به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوری هم نامیده شده‌است، از ریاضی‌دانان، ستاره‌شناسان و شاعران بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.
یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است.
شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند. هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.
همچنین از وی هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.
● زندگی
آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است. غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.
● دوران خیام
در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:
۱) سقوط دولت آل بویه
۲) قیام دولتِ سلجوقی
۳) جنگ‌های صلیبی
۴) ظهور باطینان
در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضیِ سمرقندی او را «حجه‌الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و مابعدالطبیعه یاد می‌کنند. خیام در سال ۴۸۰ هجری قمری از سوی سلطان ملکشاه سلجوقی مأموریت گرفت تا تقویم زمان خود را اصلاح کند.
● مرگ خیام
باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امام‌زاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود. مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امام‌زاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.
● خیام شاعر
خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید.
گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده (است.)
قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شده‌است نجم‌الدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است. کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند: تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق) ، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق) ، نزهة المجالس (۷۳۱ ق) ، مونس الاحرار (۷۴۱ ق) . جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.
با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است
● تصحیحات رباعیات خیام
شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده‌آست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست. تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.» . بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته‌است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است. . مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است. .
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستن‌سن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.
احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو ارائه داده‌است.
● مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام
صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد:
ـ راز آفرینش
ـ درد زندگی
ـ از ازل نوشته
ـ گردش دوران
ـ ذرات گردنده
در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتی‌است که به معاد جسمانی وارد ساخته‌اند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.
ـ هر چه باداباد
ـ هیچ است
ـ دم را دریابیم
● خیام و ریاضیات
پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده‌است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده‌است، می‌توان رد پای خیام را به واسطه طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دوره خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:
« خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است. »
خیام در مقام ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده می‌کند. او معادلات درجه دوم را از روش‌های هندسی اصول اقلیدس حل می‌کند و سپس نشان می‌دهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مخروط‌ها با هم قابل حل هستند. برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی (جبر خیام) به توسط کثیر را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.» مسلم است که خیام در رساله‌هایش از وجود جواب‌های منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته‌است و جواب صفر را نیز در نظر نمی‌گرفته است .
یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد. به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لیدن در هلند قرار دارد.
درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده‌است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای a + b) n) کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است.
به هر حال قواعد این بسط تا n = ۱۲ توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده‌است. روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.
خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته‌است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.
● مهم‌ترین دستاوردها
ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس. «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‏ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده‌است.»
او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.»
«نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»
«در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»
به خاطر موفقیت خیام در تعیین ضرایب بسط دو جمله‌ای (بینوم نیوتن) که البته تا سده قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جمله‌ای‌ها «دو جمله‌ای خیام-نیوتن» نامیده می‌شوند.
● پیروان خیام
صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده‌است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد. برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن می‌گوید:
باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار
تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت
اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
● چهره جهانی خیام
تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانیدر جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله ادوارد فیتزجرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتزجرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده‌است.
ولادیمیر پوتین،مارتین لوتر کینگ و آبراهام لینکن همیشه قبل از خواب رباعیات خیام می‌خواندند یا می‌خوانند
● خیام در افسانه
افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:
ابریق می مرا شکستی،ربی
بر من در عیش را ببستی،ربی
من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی
خاکم به دهن مگر که مستی،ربی
پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!
آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو!
و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.
در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره) را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟
خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:
ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته
نامت ز میان مردمان گم گشته
ناخن همه جمع آمده و سم گشته
ریشت ز عقب در آمده دم گشته
و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد.
▪ سه یار دبستانی
نوشتار اصلی: سه یار دبستانی
به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.
برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند.
چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.
● آثار
خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرد.
او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شده‌است. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانه‌های لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .
رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها.
رساله میزان‌الحکمه.«راه‌حل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه‌(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست می‌دهد.»
قسطاس المستقیم
رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نمانده‌است.
القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.
رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳ نوشته‌است و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شده‌است.
رساله روضة‌القلوب در کلیات وجود
رساله ضیاء العلی
رساله‌ای در صورت و تضاد
ترجمه خطبه ابن سینا
رساله‌ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
رساله مشکلات ایجاب
رساله‌ای در طبیعیات
رساله‌ای در بیان زیگ ملکشاهی
رساله نظام الملک در بیان حکومت
رساله لوازم‌الاکمنه
اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمده‌است.
نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی مانده‌است. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن.
رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.
عیون الحکمه
رساله معراجیه
رساله در علم کلیات
رساله در تحقیق معنی وجود
● دیگران دربارهٔ خیام
«در تاریخ ریاضی سده‌های ۱۱ و ۱۲ و شاید هم بتوان گفت در تمام سده‌های میانه حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمده‌ای داشته‌است.»
● گوناگون
در تونس هتلی به نام خیام ساخته شده‌است.
در فرانسه و مصر شراب‌هایی به نام خیام تولید می‌شود.
گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان‌نموده‌است.
یکی از حفره‌های ماه به افتخار خیام «عمر خیام» نامیده شده‌است.
«انجمن عمر خیامی: در سال ۱۸۹۲ م. در لندن انجمنی تأسیس شد بنام «عمرخیام کلوب» یعنی انجمن عمر خیام و موسسان آن از فضلاء و ادباء و بعضی ارباب جراید بودند در سال ۱۸۹۳ م . انجمن مذکور بار سوم در تشریفات شایان اهمیت دو عدد بوته گل سرخ بر سر قبرفیتز جرالد مترجم رباعیات عمرخیامی نشانیده و سرلوحه‌ای که حاوی کتیبه ذیل بود در آنجا نصب کردند: این بوته گل سرخ که در باغ کیو پرورده شده و تخم آنرا سیمپسن از سر مقبره عمرخیامی در نیشابور آورده است و بدست چندین تن از هواخواهان ادوارد فیتزجرالد ازجانب انجمن عمرخیام غرس شد. در هفتم اکتبر ۱۸۹۳ م . اشعار بسیار که اعضاء انجمن مذکور بمناسبت مقام انشاء نموده بودند دراین موقع خوانده شد و همچنین ترجمه بسیاری از رباعیات خیامی بزبان انگلیسی قرائت گردید.»
شهرک صنعتی خیام در نزدیکی نیشابور به نام خیام نامگذاری شده‌است.
وی یکی از موضوعات بحث میان دو تن از شخصیت‌های رمان گرگ دریا نوشته جک لندن است.
وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است.
سیارکی در سال ۱۹۸۰ به نام وی نامگذاری شد.(سیارک ۳۰۹۵)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

25 ارديبهشت روز بزرگداشت شاعر پارسي گوي حكيم ابوالقاسم فردوسي

كودكی فردوسی و شكل گیری شاهنامه
فردوسی در طبران طوس به سال ۳۲۹ هجری بدنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولایت مکنتی داشت. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی نداریم؛ اینقدر معلوم است که در جوانی از برکت درآمد املاک پدر بکسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی افتاده است. همانطور كه گفته شد وی دوران کودکی و جوانی را در خانواده ای که همه دهقان و ایرانی پاک نژاد بودند؛ در فضایی سرسبز و آرام به تحصیل علم و ادب گذراند. علاقه او به داستان های كهن باعث می شد تا گهگاه طبع خود را در سرودن تاریخ ایران قدیم آزمایش كند اما در آن زمان هیچ کس باور نمی کرد که این سروده های پراکنده ادامه یابد و به یک اثر عظیم حماسی به نام «شاهنامه» تبدیل شود.
شاهنامه سرایی
در عهد سامانیان در قرن چهارهم هجری، جمع آوری و تألیف سرگذشت پادشاهان قدیم ایران رونق به سزایی یافت. این کتاب ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از میان بروند، منبع و مأخذ برخی از کتاب های منثور و منظوم تاریخی در زبان فارسی و عربی قرار گرفت. جامع ترین آنها شاهنامه منثور ابومنصوری نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمدبن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال ۳۴۶ه.ق به دست جمعی از مورخان و نویسندگان جمع آوری و تدوین گردید. این کتاب، مأخد مهم فردوسی در نظم شاهنامه است.
دقیقی، اولین شاهنامه سرا
پیش از آن که فردوسی، به شاهنامه سرایی بپردازد، «دقیقی» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسی است به نظم شاهنامه روی آورده بود. وی تنها هزار بیت از داستان گشتاسب و ارجاسب تورانی را سروده بود که در سن کمتر از چهل سالگی به دست غلامش کشته شد. فردوسی علت قتل او را «خوی بد» یاد می کند و چینن می گوید:
جوانیش را خوی بد یار بود همه ساله تا بد به پیکار بود
بدان خوی بد جان شیرین بداد نبود از جهان دلش یک روز شاد
یکایک از او بخت برگشته شد به دست یکی بنده بر کشته شد
منابع شاهنامه
پس از قتل دقیقی، دوستان فردوسی که قوت طبع شاعری او را پیش از این آزموده بودند نزد وی آمده و او را به ادامه کار تشویق کردند؛ اما وی منبع و مأخذی در اختیار نداشت که بتواند از روی آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از این رو این شاعر خستگی ناپذیر و سخت کوش برای تهیه این منابع به شهرهای بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با یک تحقیق میدانی و گسترده، داستان های باستان را از سینه پیران جهان دیده بیرون کشید و آن ر ا به نسل های پیش ازخود تقدیم کرد.
بپرسیدم از هر کسی بی شمار نترسیدم از گردش روزگار
و این در حالی بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود.
زمانه سرای پر از جنگ بود به جویندگان بر جهان تنگ بود.
نگرانی فردوسی
بزرگ ترین لذت بزرگان علم و ادب زمانی است که بتوانند نتیجه تلاشهای علمی و ادبی خود را ببیند و آثاری گران سنگ و ارزشمند از خود به یادگار گذارند. همچنین بزرگ ترین نگرانی آنان هنگامی است که موانع و مشکلاتی خواسته یا ناخواسته در این راه پیش آید و نتوانند کار بزرگی را که آغاز کرده اند به پایان برند. فردوسی نیز چنین بود. او همیشه این نگرانی و دغدعه خاطر را داشت که مبادا او هم همانند دقیقی که چهل سالگی از دنیا رفت با مرگی نا به هنگام روبه رو شود و نتواند کار بزرگی را که با عشق و علاقه آغاز کرده به فرجام رساند؛ از این رو از خداوند می خواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهر یاران پیش» نامیده بود به نظم درآورد.
همی خواهم از دادگر یک خدای که چندان بمانم به گیتی به جای
که این نامه شهر یاران پیش بپیوندم از خوب گفتار خویش
دعای او متسجاب شد و در سن ۷۱ سالگی، شاهنامه را به پایان رساند و در سن ۸۲ سالگی نیز جهان فانی را وداع گفت.
حامی قدرشناس
اگر چه فردوسی در خانواده ای به دنیا آمد که به قول نظامی عروضی صاحب آب و زمین بودند و او بدین سبب از امثال خود بی نیاز بود؛ اما هر چه داشت همه را در راه تدوین شاهنامه خرج کرد و خود گرفتار فقر و تهیدستی گردید. در این زمان یکی از امرای قدرشناس طوس او را از نگرانی معاش و اندوه فقر رهایی بخشید و تحت حمایت خود قرار داد؛ اما دیری نپایید که این حامی قدرشناس به وضع نامعلومی ناپدید شد. بعد از آن بود که دیگر فردوسی روی آسایش ندید و فقر، سایه سیاه و سنگین خود را تا پایان عمر بر سر راه او انداخت.
الا ای برآورده چرخ بلند چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی به پیری مرا خوار بگذاشتی
رنج سی ساله
«هرچه زودتر برآید؛ دیر نپاید».
این سخن از سعدی شیرازی است یعنی چیزی که با شتاب انجام یابد ماندگار نمی ماند. بعضی از شاعران و نویسندگان که بی تأمل و اندیشه، سخن می سر ایند و به قدری آثارشان بی پایه و بی مایه است که به قول نظامی عروضی «پیش از خداوند خود بمیرد» اما فردوسی این شاعر توانمند ایران، از کسانی بود که عشق و تلاش را به هم آمیخت و با فقر و تنگدستی در آویخت و سی سال رنج برد و دود چراغ خورد تا توانست اثری پایدار و ماندگار از خود به یادگار گذارد.
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام
فردوسی در سن کهولت نیز خود را بازنشسته نپنداشت و هستی خود را در این راه گذاشت و تا دستانش توان نوشتن داشت قلم را کنار ننهاد و حاصل رنج سی ساله خود را در سال ۴۰۰ هجری و در سن ۷۱ سالگی به جامعه ادبی وهنری ایران زمین تقدیم کرد تا در سن ۸۲ سالگی نیز به پیرایش و آرایش آن پرداخت.
دربار سلطان محمود
فردوسی پس از تکمیل شاهنامه و بازنگری در آن، تصمیم گرفت آن را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کند، تا با پاداشی که از این راه می ستاند هم خود را از فقر و تهدیدستی برهاند و هم کتاب را از گزند حوادث مصون دارد. وی بدین منظور از طوس به غزنین آمد، و به دربار محمود بار یافت، اما بر خلاف انتظار، مورد بی مهری سلطان قرار گرفت. فردوسی خشم آلود از کاخ بیرون شتافت و به گرمابه رفت و همه درهم هایی را که دریافت کرده بود بین کارکنان حمام تقسیم کرد و شبانه به هرات گریخت. فردوسی مدت ها به هجو سلطان محمود پرداخت و در مذمت او شعر سرود.
علت بی توجهی سلطان محمود به فرودوسی
درباره این که چرا سلطان محمود به فردوسی بی اعتنایی کرد گفته اند: فردوسی از پیروان اهل بیت بود و سلطان محمود را با شیعیان میانه ای نبود. نظامی عروضی می گوید: سلطان محمود مردی متعصب بود و اطرافیان وی که با فردوسی دشمن می داشتند به سلطان گفتند که او مردی رافضی (شیعه) است و این بیت هار ا دلیل رفض (و شیعه بودن) اوست.
خردمند گیتی چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد
چو هفتاد کشتی در و ساخته همه بادبان ها برافراخته
میانه یکی خوب کشتی عروس برآراسته همچو چشم خروس
پیمبر بدو اندرون با علی همه اهل بیت نبی و وصی
اگر خلد خواهی به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است؟ چنین دان و این راه، راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم یقین دان که خاک پی حیدرم