یه پیانو یه گل سرخ یه چراغ نیمه روشن
یه شب ستاره سوز و آخرین ترانه ی من
غم جمعه های سرد و یاد تلخ حرفای تو
زخم انگشتای خسته م رو تن سرد پیانو
توی بن بست ترانه دیگه خاتونی ندارم
تا دوباره یه ملودی روی گریه هاش بذارم
دیگه فرصتی نمونده واسه نت کردن فریاد
نای گریه کردنم نیست واسه تو که رفتی بر باد
روی صندلی چوبی اینجا پشت این پیانو
می خونم که خوندنی نیست غم تلخ حرفای تو
کوچ مهتابو هنوزم ندیدی با چشمای خیس
نگو از ترانه بازی هر غمی که خوندنی نیست
یه پیانو یه گل سرخ یه چراغ نیمه روشن
یه شب ترانه سوز و نت به نت شکستن من
یاد گریه ی من و تو تو شبای بی گناهی
واسه اون ستاره هایی که می مردن اشتباهی
بابک صحرایی