شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ ، تنها نشيند بموجي
رود گوشهاي دور و تنها بميرد
در آن گوشه ، چندان غزل خواند آنشب
كه خود در ميان غزلها بميرد !
گروهي برآنند كاينمرغ شيدا
كجا عاشقي كرد ، آنجا بميرد !
شب مرگ ، از بيم ، آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد !
من ، اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قوئي به صحرا بميرد !
چو روزي ز آغوش دريا برآمد
شبي هم ، در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي ، آغوش واكن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد !
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ ، تنها نشيند بموجي
رود گوشهاي دور و تنها بميرد
در آن گوشه ، چندان غزل خواند آنشب
كه خود در ميان غزلها بميرد !
گروهي برآنند كاينمرغ شيدا
كجا عاشقي كرد ، آنجا بميرد !
شب مرگ ، از بيم ، آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد !
من ، اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قوئي به صحرا بميرد !
چو روزي ز آغوش دريا برآمد
شبي هم ، در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي ، آغوش واكن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد !
زنده یاد مهدی حمیدی شیرازی