صبح روزی پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید و من نیستم
یك نفر دلواپسم این پا و آن پا می كند
كاری از من بلكه بر می آید و من نیستم
كاری از من بلكه بر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی هایمان
بوی یك سیگار زرمی آید و من نیستم
بوی یك سیگار زرمی آید و من نیستم
خواب و بیداری، خدایا بازهم در می زنند
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
در خیابان، در اتاقم، روی كاغذ، پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعد ها وقتی كه تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی پشت در می آید و من نیستم
عشق روزی پشت در می آید و من نیستم
هرچه من تا نبش كوچه می دویدم او نبود
روزی آخر یك نفر می آید و من نیستم
روزی آخر یك نفر می آید و من نیستم