آواي تو ميخواندم از لايتناهي .
آواي تو ميآردم از شوق به پرواز
شب ها كه سكوت است و سكوت است و سياهي .
امواج نواي تو ، به من ميرسد از دور
دريايي و من تشنهي مهر تو ، چو ماهي .
وين شعله كه با هر نفسم ميجهد از جان
خوش ميدهد از گرمي اين شوق گواهي
ديدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت اين چشم به راهي
اي عشق ، تو را دارم و داراي جهانم
همواره تويي ، هرچه تو گويي و تو خواهي .
آواي تو ميآردم از شوق به پرواز
شب ها كه سكوت است و سكوت است و سياهي .
امواج نواي تو ، به من ميرسد از دور
دريايي و من تشنهي مهر تو ، چو ماهي .
وين شعله كه با هر نفسم ميجهد از جان
خوش ميدهد از گرمي اين شوق گواهي
ديدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت اين چشم به راهي
اي عشق ، تو را دارم و داراي جهانم
همواره تويي ، هرچه تو گويي و تو خواهي .